وجدان درد بلاک کردن

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

عادتم شده خوب باشم

از چهارشنبه هفته پیش پاهایم می لنگند یا چرا درد می کنند الله اعلم به هر حال موقع راه رفتن سعی می کنم این لنگیدن خودش را نشان ندهد ظهر   گفت فلان چیز را می آوری برایم 

 

به او گفتم نه جانم پایم درد می کند تازه جدیدا می لنگم 

 

گفت من هر چه قدر به راه رفتن تو نگاه کردم که خوب بودی حالا منتظر می مانم اشتباه کنی یادت برود بلنگی تا ثابت کنم دروغ می گویی 

 

ماندانا به او گفت موقع درد واقعا ممکن است پایش بلنگد ولی با این حال  سعی می کند درست راه برود شما نمی فهمی 

 

خوابیدم و قبلش فکر کردم اگر زندگی ام هم بلنگد با هر دردی هم داشته باشم سعی می کنم قایمش کنم وای خیلی برایم سخت بود یک قدم بر می داشتم درد در پایم می پچید اما به روی مبارک نمی آوردم به خودم حق نمی دادم  بلنگم 

 

یک سوالی اگر دائما از یک نفر حالش را می پرسید و او  در جواب می گوید خوبم 

چرا به او شک نمی کنید مگر می شود حال یک نفر همیشه خوب باشد واقعا همچین چیزی به نظرتان ممکن است به نظر من که خیر 

ثبت احوال داند و بس پست رمز دار

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

ملایمتش کاری بر سرم آورد که

کر بود و کور ولی هنوز دست هاش خوب کار می کرد دقیقا همون رو  گذاشت روی سیب گلوم هی  فشارش داد من هم صدام به جایی نرسید ...

پایان من ناتمام سه نقطه بگذارید

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

همه را:/

همه را بیازمودم ز تو خوشترم نیامد

غزلیات شمس

هر اتفاقی بیفتد باز هم دوستت دارم یک افسانه است یا واقعیت؟

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

کمی از غرور های باد آورده من بشنو و بعد زودتر برو

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

مرثیه یک مرد سبز

مرد سبزم آقا منظورم گلدونمه ساقه هاش داره به زمین می رسه
رابطه مون عجیبه می ترسم خیلی دوستش داشته باشم و ذوقش کنم وقتی خشک شد افسرده بشم دلم نازکه طاقتش رو ندارم
به خاطر همین زیاد سراغش رو نمی گیرم فقط بهش آب می دم ولی بدبختی این جاست اگه یه روز خشک بشه باز خودمو سرزنش می کنم چرا بیشتر دوستش نداشتم باهاش حرف نزدم
ترس از دست دادن و از دست رفتن رو هیچ وقت برای بشر عادی نمی شه یا لااقل برای من این طوریه
از کسی که ترس از دست دادن نداره باید دور شد منظورم همون آدماییه که توی فیلم ها می گن من دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم
طفلکی مرد سبزم هنوز نمی دونه دارم مثل یه علف هرز باهاش برخورد می کنم دیدین علف هرز کسی منتظرش نیست بهش توجه نمی کنه چه طوری جون می گیره
یه جایی از ذهنم فکر می کنم بهش آب می دم زنده بمونه ولی نازش رو نمی کشم تا خودکفا بشه
باید چند سال پیش مو می دیدین یه شمعدونی داشتم اون قدر بهش محبت می کردم بقیه اعتراض می کردن بچه تو تا حالا به ما این قدر محبت نکردی ما آدمیم می فهمیم تازه این گیاهه
ولی من دهن کجی می کردم نه خیرشم
تا این که همسایه مون این قدر سیگار کشید و کشید که گلدونم پژمرده شد من هم دل کندم از نجات دادنش و مرد
فقط زخم خورده هاش می فهمن عاشق مرد سبزمم ولی اگه یه روز جلوی چشم هام نابود شدنش رو ببینم تحمل می کنم آیا ؟

هجران کشیده

برای معنی بعضی از مفاهیم  که حتی فکرش را نمی کنی کلمه ساخته اند و البته کلمه کنار گذشته اند 

خانم کارگردان می گفت در یکی از سفرهایش به استان فارس  درخت سرو چهار پنج هزار ساله یی هست که احتمالا ثبت جهانی هم شده ولی کسی در موردش زیاد نمی داند بعضی چیز ها در عین خاص بودن مهجور هستند شخصیت من می تواند برود اما این درخت سالهاست که در زمین ریشه دارد حتما در آتش جنگ خواهد سوخت ...

 

از من پرسیدند مهجور یعنی چی 

مجبور شدم در فرهنگ لغت بگردم دنبالش و می دانستم می تواند به معنی دور افتاده و جا مانده باشد اما هجران کشیده پیش چشممان قشنگتر آمد 

 

حالا که به جز  خودم و خودت کسی نیست بگو ببینم تو هم مثل این درخت سرو هجران کشیده یی