۱.فیلم تصنیف باستر اسکراگز
جنبه ی سرگرمی نداشت صرفا یک منبع الهام بود به خاطر همین خودمو وادار کردم ببینمش وسطای فیلم نظرم عوض شد به نظر جذاب اومد می گن این سکانس معروفه نقش اول فیلم وقتی داشتن اعدام می شدن از مردی که گریه می کرد پرسید اولین بارته
به پیر به پیغمبر مرز های خلاقیت رو جابه جا کرد با این چند حرف ساده اش
فیلم یک خط داستانی رو دنبال نمی کنه بلکه داستان به داستانه
داستان در عصر وسترن رخ می ده هر چند از وسترن متنفرم ولی اصلا نمی تونی حدس بزنی قراره چه اتفاقی بیفته هر لحظه غافل گیرت می کنه
۲.فیلم فوق العاده بلند و بیش از حد نزدیک
باید پیاز باشی تا گریه ام رو در بیاری اما این فیلم اشکم رو در آورد
به نظرم فیلم با دیالوگ های محشرش شاهکار می شد اسکار پدرش رو توی حادثه ی ۱۱سپتامبر از دست داده بعد از یک سال کلیدی رو توی اتاق پدرش پیدا می کنه و دنبال راز این کلیده
۳.فیلم مردی که پوستش را می فروخت
اگه فقط شعارتون اینه که فقط خودم و کشورم رو عشقه این فیلم رو ببینین تا بفهمین بعضی از مسائل جهانی هستن نباید به عنوان یه انسان ساده از کنارش گذشت
۴.فیلم مهر هفتم
زیادی فلسفی بود باید چند بار دیدش یه مرد برای فرار از مرگ با عزراییل شطرنج بازی می کنه با این کارش می خواد برای خودش زمان بخره تا معنی زندگی رو پیدا کنه
۵.فیلم طاقت بیار لطفا
شخصیت اول فیلم برای این که خودش رو به خواهرش ثابت کنه تصمیم می گیره با ترس هاش رو به رو بشه اون فکر می کنه اگه فیلم نامه اش برنده بشه می تونه به خواهرش نشون بده که در موردش اشتباه می کنه به خاطر همین فرار می کنه طی سفرش با حوادثی رو به رو می شه که اون رو به چالش می کشه
من قبل از این فیلم هیچ ذهنیتی در مورد اوتیسم نداشتم خیلی توی درکشون بهم کمک کرد مخصوصا یادم اومد بچه که بودم همیشه مجبورم می کردن توی چشمشون نگاه کنم در حالی که خیلی برام سخت بود
۶.فیلم دختری را دیدم
اولا فکر می کردم از اون کلیشه های عاشقانه است اما نسبتا قابل قبول بود یه جورایی وقتی تمومش کردم همون حسی رو داشتم که به طاقت بیار لطفا ..
هر دو می خواستن توانایی خودشون رو ثابت کنن
شخصیت مرد فیلم بیماری اسکزوفرنی داره بیماریش نسبتا قابل کنترله ولی از توهماتی که می بینه زجر می کشه یه شب با دختری ملاقات می کنه و عاشقش می شه
حالا همه فکر می کنن اون دختر خیالی برای این که بهشون ثابت کنه این دختر وجود داره راهی سفر می شه
برای یکی از داستان هام الگو خوبی بود
۷.فیلم کفر ناحوم
یه پسر بچه از پدر و مادرش به جرم به دنیا آوردنش شکایت می کنه ...
فکر نمی کردم سینمای جهان عرب این قدر قوی باشه توی این فیلم به مسائلی مثل کودک همسری ،کودک کار و کودک آزاری اشاره شده به خوبی به تصویرش کشیده
من ذهنیت منفی در مورد مردم عرب زبان داشتم ولی این فیلم فرصت خوبی بود برای باز بینی پیش داوری هام
۸.فیلم روزهای بهتر
ساخت کشور چینه و از جمله فیلم هاییه که معتبر ترین جوایز رو دریافت کرده به سینما و سریال کشورهای چین و کره حسادت می کنم روز به روز تعداد علاقه مندهاش بیشتر می شه امسال هم که یه کارگردان چینی و یه بازیگر کره یی موفق به دریافت اسکار شدن
بگذریم این فیلم به قلدری در و عواقبش در مدارس پرداخته واقعا حین تماشاش از ته دلم آرزو می کردم واقعیت نداشته باشه فکر کنین آزار و اذیت فیزیکی و جنسی رو هر روز توی دوران حساس نوجوانی تجربه کنی و حتی به خاطرش کشته بشی
من خوشبختانه فقط مورد آزار کلامی قرار گرفتم آزار فیزیکی برام پیش نیومده به خاطر همین فیلم برام عجیب و غریب بود البته قبلا سریال سیزده دلیل برای این که دیده بودم
راستش فکر می کردم زیادی اغراق می کنن ولی گویا هم در آسیا هم در امریکا اتفاق می افته قلدری در مدارس یه پدیده ی جهانیه
داستان فیلم در مورد دختریه برای این که از قلدرهای مدرسه در امون بمونه تصمیم می گیره از پسری که علنا ولگرد خیابونیه کمک بخواد تا ازش مراقبت کنه
سر جدتون از فیلمو نگاه نکنین درست قسمت حساس فیلم رو به خاطر حفظ شئونات حذف کرده گند زده به این شاهکار دوست داشتنی
فیلم عاشقانه است اما کلیشه نیست احساستون رو تحریک می کنه
من دوست داشتم همچین عشقی رو تجربه کنم بعدش دیدم نه خیر کسی نیستم که عاشق یه آدم از دنیای متفاوت و بیگانه بشم
۹.انیمه رنگارنگ
انیمه برای بچه ها نبست بعضی از انیمه ها مخاطبش همه گروه سنی رو در بر می گیره داستان از این قراره یه روح سرگردان در بدن پسر بچه یی که خودکشی کرده به زندگی بر می گرده تا معنی زندگی رو پیدا کنه و دوباره به دنیا بیاد
اولا این انیمه در دورانی که توی اخبار می شنیدم نوجوان یا حتی یه کودک هشت ساله خودکشی کرده تسکینم می داد هنوز هم وحشتناکه تصورش
فکر کن مگه چند سالشونه که با این زندگی بی رحم از پا در بیان و تصمیم بگیرن بمیرن
۱۰. سریال زیاد دیدم ولی اکثرا کره ای بودن ولی تنها سریالی که هنجار شکنی کرد یه بار شخصیت اول زن تصمیم منطقی گرفت فصل دوم آلارم عشق بود
توی سریال های کره ای یه مثلث عشقی داریم اکثرا بعد از معتاد شدن به سریال های کره ای دچار سندرم نقش دوم می شی که من در این مورد به خودم حق می دم
نقش دوم مرد خیلی معیار های بیشتری از نقش اول داره گاهی حتی به نقش اول سره ولی چون کارگردان تصمیم می گیره دختره در نهایت به نقش اول برسه
بعضی از نقش های اول مرد رو دوست ندارم به شدت خودخواه و متکبر هستن خیلی سلطه گرن همش می خوان برای شخصیت زن تصمیم بگیرن محدودش می کنن همه ی این غلط هارو می کنن دختره هم جیکش در نمی یاد چون طرف خوش تیپه و نمی دونم بر اساس چه معیاری دختره به این رابطه تنش زا تن داده
از این جوک متنفرم که دخترا عاشق مردی می شن که براشون حکم سم رو داره و قلبشون رو می شکنه من اگه توی دنیای کی درام بودم به عنوان کسی که عقل داره و می تونه برای خودش تصمیم بگیره نقش دوم رو انتخاب می کردم
البته باز هم می گم توی سریال هایی که من دیدم نقش دوم گزینه ی بهتری بودن مثلا توی آلارم عشق مرد نقش دوم خیلی با ملاحظه و مودب بود یعنی به شخصیت زن اجازه می داد خودش تصمیم بگیره
مخصوصا بهش کمک می کرد نسبت به احساساتش آگاه بشه تحت فشارش نمی ذاشت توی رابطه صرفا به خودش فکر نمی کرد شخصیت زن رو هم در نظر می گرفت و بهش بها می داد
شاید بعضی از دوستان ناراحت بشن ولی من از پایان آلارم عشق خوشحال شدم ۱۴۰۰رو برام بهتر کرد
۱۱.انیمیشن کوتاه رالف را نجات دهید