زندان پایتخت پر بود روزنامه نگار که از در بیرون انداخته بودنش و از پنجره داخل آمده بود می نوشت :
عشاق هفت رنگی که در مکان عمومی عشق باز...
حاضر
رقصندگان و خوانندگان زن
حاضر
معترضان آب ،برق، بنزین
حاضر
شاعر کانون نویسندگان
حاضر
مادران
حاضرند اما ...
خوشبختانه روزنامه نگار پیش از آن که خودش برود آب خنک بخورد لیست غائبین را به یک منبع معتبر داد اما او از لو دادن اسامی غائبین امتناع کرد هر چند که ما حدس می زنیم این افراد باشند:
کسانی که زیاد دچار خطای انسانی می شوند
پیش از آن که شروع کنم لطفا خانم به موجود وحشت زده که کنار دستتان نشسته بگویید برود بیرون تا جلسه خودمانی تر شود
ببخشید خانم دکتر نمی توانیم راستش ایشان من هستند امروز آمدیم با شما حرف بزنیم
ببخشید بیمار عزیز به جا نیاوردم می توانید شروع کنید
راستش معرفی می کنم ایشان نیمه تاریک وجودم هستند همان طور که حدس می زدیم وحشتناک تشریف دارد
من که معذرت خواستم بعدش گفتم وحشت زده من به دیدن این جور چیزها عادت کردم بفرمایید از خودتان پذیرایی کنید
ببین به سختی خودمان را راضی کردیم بیاید مگر می آمد خوب طفلکی خق داشت اولین نفری که او را دید از او ترسید
من حالم خوب نیود خالا که نگاه می کنم آن قدر ها هم ...
من می توانم امروز زودتر بروم چون شما نیمه تاریک وجودتان را نیاوردید احساس تنهایی می کنم
جلسه اول