The.52.Hertz.Lonely.

You’ve got the words to change a nation

The.52.Hertz.Lonely.

You’ve got the words to change a nation

The.52.Hertz.Lonely.

در روزگاران دور آن سوی اقیانوس های آرام من یک وال تنهای تنها بودم تا این که بالاخره راز تنهایی ام کشف شد
افتادند پی این که چرا دیگر وال ها آواز مرا نمی شنوند
جانم برایتان بگوید کاشف به عمل آمد که فرکانس آوازم فراتر از فرکانس معمول دیگر وال هاست از آن جایی که همیشه تنها کوچ می کنم مرا پنجاه و دو هرتز نامیدند همینی شد که می دانید تنهاترین وال جهان شدم
ظاهرا آدمها خودشان هم در سکوت آواز می خوانند اگر خوب دقت کنی به وضوح فریاد می کشند اما کسی انها را نمی شنود نه خودشان را و نه رویاهایشان را و نه قلبشان را
حال به من گفته شده آدمم ولی تو باور نکن هنوز والی هستم که با فرکانس پنجاه و دو هرتز آواز می خواند انگاری نامرئی باشم مرا نمی بینند نمی شنوند
با این حال هنوز در مهاجرتم دز این اقیانوس پهناور و این آواز تنهایی را می نویسم
زیرا که فهمیدم زندگی همین ادامه است و به لحظه ای بند ...


از طریق این  ایمیل  می توانید با من تماس بگیرید :)(=
the52hertzalone1 @gmail.com




بایگانی

 صرفا برای شرم زدایی می نویسم امروز صبح وقتی بیدار شدم پریود شده بودم نوار بهداشتی نداشتم ساعت هشت صبح لباس پوشیدم فروشگاه کنار خانه تعطیل بود مجبور شدم تا دو سه کوچه آن طرف پیاده روی کنم وقتی رو به روی قفسه نوار بهداشتی ایستاده بودم فروشنده خانم یواشکی گفت پلاستیک سیاه پشت قفسه است. 

 

آن لحظه اکثر خریداران مغازه مرد بودند می دانستم همچین اعتقادی به پلاستیک سیاه نداشتم یا از خریدن نوار بهداشتی شرم نداشتم اما واکنش او باعث شد که لابد باید شرم داشته باشم ناخواسته پلاستیک را برداشتم موفع حساب کردن اقلام حتی نوار بهداشتی را از پلاستیک بیرون نیاورد در داخل پلاستیک تیک تیک قیمت را محاسبه کرد حتی خریدار مردی که در آن لحظه در فروشگاه بود از فروشگاه بیرون رفت تا من راحت باشم ولی چرا باید راحت می بودم من که از اول با خرید نوار بهداشتی معذب نبودم شاید هم داشتم به خودم دروغ می گفتم آخرین بار کی خودم نوار بهداشتی خریدم همیشه برایم خریده بودند.

 

پس من هنوز فکر می کنم پریودی شرمناک است این که خودت نوار بهداشتی بخری از آن شرمناک تر است همه ی این ها باعث شد که بفهمم به جز خودم حتی رفتار آن زن فروشنده و مرد خریدار به من شرمندگی القا می کرد باید می نوشتم تا شرم زدایی شود خودم را در این نوشته جوری تصور می کنم که پلاستیک سیاه را قبول نکردم حوالی ساعت هشت و نیم صبح با یک پلاستیک نوار بهداشتی در خیابان قدم می زنم شاید زمان بر باشد اما روزی من این شجاعت را بدست می آورم پریودی شرمندگی نیست یک روند طبیعی زنانه است و من قاچاقچی نیستم که نوار بهداشتی را در پلاستیک سیاه بگذارم. 

 

آری شرمندگی القا می شود اما برای چیزی که حق طبیعی من است بخشی از وجودم است چرا باید شرمنده باشم انگار به خاطر زن بودن باید شرمنده بودن را هم یاد بگیرم اما زن بودن قدرت من است از سه سال پیش فهمیدم هیچ چیزی در دنیا به اندازه زن بودن به من حس قدرت و اشتیاق نمی دهد حتی بر خلاف گذشته محدودیت های اجباری جامعه مرا از هویتم به عنوان یک زن بیزار نمی کند شاید وقتی جوان تر بودم از زن بودن می ترسیدم و آن را یک نقطه ضعف می دانستم ولی الان از وجود آن خوشحالم و به آن افتخار می کنم. دوست دارم اگر یک بار دیگر به دنیا آمدم باز هم زن باشم  

  • ۰۴/۰۷/۱۳
  • فاطمه:)(: