The.52.Hertz.Lonely.

You’ve got the words to change a nation

The.52.Hertz.Lonely.

You’ve got the words to change a nation

The.52.Hertz.Lonely.

در روزگاران دور آن سوی اقیانوس های آرام من یک وال تنهای تنها بودم تا این که بالاخره راز تنهایی ام کشف شد
افتادند پی این که چرا دیگر وال ها آواز مرا نمی شنوند
جانم برایتان بگوید کاشف به عمل آمد که فرکانس آوازم فراتر از فرکانس معمول دیگر وال هاست از آن جایی که همیشه تنها کوچ می کنم مرا پنجاه و دو هرتز نامیدند همینی شد که می دانید تنهاترین وال جهان شدم
ظاهرا آدمها خودشان هم در سکوت آواز می خوانند اگر خوب دقت کنی به وضوح فریاد می کشند اما کسی انها را نمی شنود نه خودشان را و نه رویاهایشان را و نه قلبشان را
حال به من گفته شده آدمم ولی تو باور نکن هنوز والی هستم که با فرکانس پنجاه و دو هرتز آواز می خواند انگاری نامرئی باشم مرا نمی بینند نمی شنوند
با این حال هنوز در مهاجرتم دز این اقیانوس پهناور و این آواز تنهایی را می نویسم
زیرا که فهمیدم زندگی همین ادامه است و به لحظه ای بند ...


از طریق این  ایمیل  می توانید با من تماس بگیرید :)(=
the52hertzalone1 @gmail.com




بایگانی

از هفته های آینده یکی از دوره های تسهیلگری شروع می شود راستش را بگویم از شانس بد یا به عمد برای ارائه  جز نفرات اول انتخاب شدم بعد متوجه شدم ساعت دوم که احتمالا زمان امتحان من است با یکی از برنامه های آموزشگاه تداخل دارد و ممکن است به زمان دیگری موکول شود تا من فرصت داشته باشم نمونه های بیشتری از ارائه بچه ها شاهد باشم و به نوعی قلق کار  به دستم بیاید خوب قاعدتا نفرات بعدی بهتر از من امتحان خواهند داد چون متوجه فوت کوزه گری شدند. 

 

هم دوره ای که ساعت اول امتحان داشت گویا از این برنامه زودتر اطلاع داشت وقتی پیام داد از ابهام پیام موسسه برای قانع کردن من استفاده کرد  مثل این که طبق لیست من از سمت چپ به راست هستم و قاعدتا کسی که در چپ باشد طبق ترتیب الفبا هم باشد بر این اساس  باید نفر اول باشد اما  استاد هم به ترتیب اشاره نکرده بود و درست توضیح نداد بود نفر اول ارائه کیست

 

خلاصه نفر اول حتی رایزنی می کرد که امتحان به زمان دیگری موکول شود به هر حال من می خواستم زودتر امتحان بدهم فرقی هم نداشت ساعت امتحان من به زمان دیگری بیفتد اما دقت کردم پیش از پیام دادن به یک فرد باید تامل بیشتری کنم و زود واکنش نشان ندهم الان که پیام هایش را گوش دادم سر تا سر تناقض و ناسازگاری بود در برخی از پیام هایش ابهام داشت یعنی به نفع خوش پیام ها را باز ارسال کرده بود و خدا داند که چه طور پیام های مرا به استاد فرستاده بود بعضی چیز ها را کامل نگفته بود به هر حال من به استاد گفتم نفر اول امتحان می دهم ولی به هم دوره ای چیزی نگفتم. 

 

واکنش هم دوره ای جالب بود مجددا از من پرسیده بود آیا امتحان تک دوره ای ایست یا دو دوره ای؟ می خواهم بگویم از یک جای به بعد متوجه شدم یک چیزی این وسط می لنگد محترمانه گفتم مگر شما نگفتید که در جریان  هستید و با استاد صحبت کردید چرا دوباره می پرسید خیلی اصرار داشت که بفهمد من به استاد چی گفتم من هم به خاطر عدم شفافیتش حرفی نزدم فقط در گروه گفتم برای امتحان آماده ام و چرا در برنامه مشخص نیست چه کسی برای  اولین بار ارائه می دهد. 

 

امیدوارم همه ی اینها سو تفاهم باشد و من به اشتباه فکر کرده باشم که یک نفر برای امتحان تا این حد دروغ بهم بافته است به خاطر همین در  مورد نفر اول ارائه مجددا در گروه پرسیدم خوب من خودم تصمیم گرفتم اولین نفر امتحان بدهم  به نظرم دروغ از ترس می آید یعنی پیش فرض من این  است که وقتی می ترسیم یکی از راه های مقابله با ترس،  دروغ گفتن است اما نه شرط کافی ایست نه شرط لازم می تواند یکی از عوامل دروغ باشد ولی همیشگی نیست. 

 

به هر حال چرا می ترسی که دروغ بگویی چیزی را از دست بدهی آسیب ببینی یا دیگری آسیب ببیند نمی دانم اما در این یک سال گذشته افراد دروغ گفتند چون که فکر می کردند من متوجه نمی شوم یا پیش فرضشان این بوده که شعور ندارم به هر حال به همچنین افرادی باید نشان داد متوجه دروغشان شدی خودت را هم سرزنش نکنی این که کسی دروغ می گوید تقصیر من نیست اشکال از خودش است از آذر ماه گذشته دیگر نمی توانم سکوت می کنم به من  راستش را بگو حتی اگر قلبم را بشکند به من راستش را بگو حتی اگر قرار است چیزی از دست بدهیم به من راستش را بگو وقتی می دانی اگر حقیقت را بدانم چیزی عوض خواهد که تو نمی خواهی. از غریبه ها انتظار راست گفتن ندارم اما از .... که این صداقت یکی از اساس های رفاقتمان بود انتظار نداشتم دروغ بگوید ولی خوب تهش راستش را گفت هر چند که باور حقیقتش قبل از اولین مسافرتم به تهران کار سختی بود‌ 

 

 

  • ۰۴/۰۷/۱۹
  • فاطمه:)(: