The.52.Hertz.Lonely.

You’ve got the words to change a nation

The.52.Hertz.Lonely.

You’ve got the words to change a nation

The.52.Hertz.Lonely.

در روزگاران دور آن سوی اقیانوس های آرام من یک وال تنهای تنها بودم تا این که بالاخره راز تنهایی ام کشف شد
افتادند پی این که چرا دیگر وال ها آواز مرا نمی شنوند
جانم برایتان بگوید کاشف به عمل آمد که فرکانس آوازم فراتر از فرکانس معمول دیگر وال هاست از آن جایی که همیشه تنها کوچ می کنم مرا پنجاه و دو هرتز نامیدند همینی شد که می دانید تنهاترین وال جهان شدم
ظاهرا آدمها خودشان هم در سکوت آواز می خوانند اگر خوب دقت کنی به وضوح فریاد می کشند اما کسی انها را نمی شنود نه خودشان را و نه رویاهایشان را و نه قلبشان را
حال به من گفته شده آدمم ولی تو باور نکن هنوز والی هستم که با فرکانس پنجاه و دو هرتز آواز می خواند انگاری نامرئی باشم مرا نمی بینند نمی شنوند
با این حال هنوز در مهاجرتم دز این اقیانوس پهناور و این آواز تنهایی را می نویسم
زیرا که فهمیدم زندگی همین ادامه است و به لحظه ای بند ...


از طریق این  ایمیل  می توانید با من تماس بگیرید :)(=
the52hertzalone1 @gmail.com




بایگانی

جنسیت، جامعه و بزه دیدگی کودکان 

نوشته جکی نورتون 

 

شاید این یادداشت را پس از مدتی حذف کنم‌ چون برای این فضا زیادی ناخوشایند است.

تا یادم نرفته یادآوری کنم ترجمه روان نیست و اشکال های ویرایشی  دارد به هر حال با خواندن این کتاب دچار دل پیچه شدید شدم به گونه ای که در خواندن کتاب وقفه پیش آمد حتی پس از مراجعه به مطب دندان پزشکی اثرات وحشتناک خواندن کتاب با من همراه بود کاش این کتاب را در بل بشوی ویرایش مجدد پایان نامه نمی خواندم . 

محافظت از کودک به ویژه از جسم و روح او پیچیدگی ها و چالش های زیادی دارد راستش پس از خواندن کتاب آشنایی با حقوق کودک و چگونگی عملکرد  عوامل اجرایی به ویژه قانون  برای تحقق  حقوق اساسی  کودک یکی از ضرورت های انکار ناپذیر در سیر مطالعاتی من  خواهد بود زیرا من در رابطه با قانون و پژوهش های جامعه شناختی کودک  اطلاعات کمی دارم.

این کتاب به مبحث تجاوز رویکرد تازه ای دارد و کلیشه ی مردان غالبا متجاوز هستند و زنان قربانیان تجاوز هستند زیر سوال می برد  ممکن است پیش از خواندن این کتاب  همیشه با این کلیشه رو به رو شدید اما آیا زنان هم می توانند متجاوز باشند؟ آیا جامعه می تواند بپذیرد که زنان بالغی هستند که به پسران زیر سن قانونی تجاوز کردند؟ آیا  کلیشه های جامعه مبنی بر  تقدس مهر مادری می تواند بر قضاوت ما تاثیر بگذارد و انکار کنیم که ممکن است یک مادر هم آزارگر باشد؟ اصلا آیا جامعه ما تاب دارد که با این حقیقت رو به رو شود که برخی از  پدر ها و مادر ها متجاوزان روح و جسم هستند؟


 زنان در جامعه به عنوان اولین مراقبان کودک به شمار می آیند ما از همان ابتدا نقش مقدس مادرانگی را به زنان نسبت می دهیم از نقش مادری یک اسطوره می سازیم بنابراین با تقدس این نقش مراقب بودن و جایگاه مادری   فرض این امکان  را حذف می کنیم که ممکن است برخی از زنان در مقام همین مراقبت و نقش مادرانگی سو استفاده کنند.
در پرونده های محافظت از کودکان زنان سواستفاده گر به دلیل کلیشه های جامعه در مورد زن و جهت گیری عوامل اجرایی توانستند تبرئه شوند این کتاب به بررسی چرایی این مسامحه و انکار می پردازد و همچنین دلایل آن را موشکافی می کند.
چند ماه پیش در توییتر یکی از کابران مرد نوشته بود که در نوجوانی توسط یکی از زنان بالغ مورد تجاوز قرار گرفته است و هنوز از آن آسیب رنج می برد.
راستش جواب سایر کاربران به ویژه کاربران مرد متحیرم کرد در جواب نوشته بودند که باید از خدایش باشد که یک زن بالغ به او تجاوز کند و کاش آنها جای او بودند.
پس از خواندن این توییت به رنج همه ی کودکان و نوجوانان پسر فکر کنم که قربانی  تجاوز شدند و به خاطر کلیشه های غیر انسانی به   تنهایی این درد را به دوش کشیدند.
در بخش هایی از این کتاب به این موضوع اشاره های کوتاهی شده است اما به نظر من کافی نبود کاش پژوهش های بیشتری در مورد مردانی که قربانی تجاوز  شدند انجام بگیرد. چه عواملی باعث می شود مردانی که در کودکی مورد آزار قرار گرفتند در مورد آزار خود سکوت کنند؟ آیا مردان پس از بازگویی روایت خود توسط جامعه به ویژه همجنس های خود درک شده اند؟ آیا پسربچه ها  در جامعه بیشتر در معرض خطر هستند چون پیش فرض غالب این است که آنها توانمند تر هستند و در برخی از امور به آنها استقلال بیشتری داده می شود؟ آیا جامعه می پذیرد که مردان نیز می توانند جز بازماندگان تجاوز جنسی باشند و آیا جنبش من هم فضای برای روایت مردان ایجاد می کند؟
 من از این کتاب آموختم اگر  جهت گیری های شخصی و همچنین   کلیشه های غالب  فرهنگی و گاه مذهبی در اجرای قانون محافظت در کودکان دخیل شوند حاصل آن دامن زدن به جنایت هایی ایست که جامعه در مورد آن سکوت خواهد کرد و حتی کسانی که قرار است حافظ کودک باشند به خاطر همین پیش فرض های غالب حقوق کودک را نادیده خواهند گرفت تازه اگر فعالین این حوزه  بخواهند در این زمینه کنشگر باشند و برای  ابعاد ناشناخته آن دنبال راه حل باشند با خطر انحلال و  مانع تراشی رو به رو می شوند.

به هر حال پافشاری بر عدم شفافیت در قانون های محافظت از کودکان همچنان  قربانی های خاموشی زیادی از کودکان و نوجوانان  خواهد گرفت  که بر اساس سواد  ناقص من در این زمینه برخی از قوانین  ما مبهم است و ابعاد آن چنان گنگ است که گاهی این سوال برایم مطرح می شود که چرا عوامل اجرایی قانون برای مشخص کردن تمامی ابعاد و همچنین اصلاح و کامل کردن  آن گامی بر نمی دارند.
شاید اگر در آینده مطالعه ام در این زمینه بیشتر شد با اطمینان بیشتری بگویم جای تاسف است که برخی از قوانین ما در رابطه با حفاظت از کودک بر اساس کلیشه ها و جهت گیری ها تدوین شده است متاسفانه نه تنها  کودک و نوجوان   نادیده گرفته شده است بلکه آسیب های بوجود آمده به خاطر این قوانین غالبا انکار می شود.
باز من بر اساس سواد ناقصم حدس می زنم میان عوامل اجرایی محافظت از کودکان نه تنها  اتفاق نظر وجود ندارد  بلکه شکاف های بسیاری دیده می شود هر کدام به ساز مختلفی می رقصند و اهداف متفاوتی دنبال می کنند در حالی که انتظار می رود اگر محافظت از کودک در میان است در رابطه با یکدیگر تعامل داشته باشند و برای رسیدن به یک هدف مشترک که آن هم مراقبت از کودک است به توافق نظر برسند.
ببخشید شاید پایم را از گلیم خودم درازتر کرده باشم بعد از خواندن این کتاب این برداشت را داشتم البته از ظن  من این طور به نظر می رسد شاید از نظر یک متخصص اشکال هایی به آن وارد باشد.
به هر حال با  خواندن  این کتاب آموختم  اعمال تجاوز  یا مورد تجاوز قرار گرفتن  می تواند هم شامل مرد شود و هم شامل زن  عصاره کتاب در یک جمله خلاصه می شود همانگونه که  امکان دارد یک مرد  آزارگر  باشد به همان اندازه  احتمال دارد یک زن  نیز آزارگر باشد در مبحث محافظت از کودکان اسیر جهت گیری و کلیشه نباشیم منطقی قضاوت کنیم نه احساسی

  • ۰۲/۰۹/۰۹
  • فاطمه:)(: