منتظرت باقی می مونم
منتظر باقی می مونم من فکر می کنم آدم وقتی تیر می خوره در مظلوم ترین شکل خودشه اون لحظه که داره جون می ده خون فوران می کنه هی بدن بی جونش بالا و پایین می شه گوشه چشماش می پره حتما می تونی ببینی چون می خوام تو شاهد باشی من لحظه کوتاه تیر خوردن رو برای دوست داشتن تو انتخاب کردم به همین کوتاهی زیاد طول نمی کشه چند لحظه دوستت دارم و بعد دیگه نیستم یعنی واقعا وجود ندارم اره می دونی چرا چون مردم
حالا چرا منتظر باقی موندن چون باقی موندن و جا افتادن چیزای وحشتناکی هستن که نباید سر یه زن بیاد چون توی انتظار کم کم به تحلیل می ره ته مونده یه زن می شه انتظار برای چیزی که اصلا وجود نداره ولی من می دونم تو هیچ وقت لحظه ی کوتاه تیر خوردن رو برای دوست داشتن من انتخاب نمی کنی یعنی من اجازه نمی دم اگه قراره کسی این وسط تسلیم مرگ بشه چرا من نباشم تو باید وچود داشته باشی برای آدمایی مثل من اونا برای احساس کردن یه لحظه ی تو تا کجاها که نمی رن کاش خودت می دونستی که چه قدر ممنوعه ای چه قدر قشنگی چه قدر آدم حسرت تجربه کردنت رو دارن از چین تا کره شمالی از روسیه تا همین جا
به رفیق مکاتبه ای آزادی
چهاردهم مرداد شنبه
- ۰۲/۰۵/۱۴