روز پانزدهم.بوسه های آن سوی ستون

ترکیب این آهنگ رو دوست داشتم گفتم شاید باید بد نباشه به اشتراک بذارمش بشنو

کتاب صوتی معنای زندگی گوش دادم در مورد این کتاب یادداشت نوشتم:

 

اسم کتاب وسوسه کننده است و همچنین تعداد کم صفحات  تو را وامی دارد خودت را برای یک مطالعه چند ساعته برای آموختن معنای زندگی آماده  کنی به ویژه اگر در کتابفروشی ها بارها شاهد خریدن "کتاب پرندگان می روند  در پرو بمیرند" باشی  اما کتاب بیشتر از معنی زندگی به زندگی نامه خود نویسنده می پردازد روایت نویسنده از دوران کودکی اش شروع می شود به تمامی فراز و نشیب های مهم زندگی اش اشاره می کند در لابلای نقل خاطرات بیان می کند هر کتابش را متاثر از کدام واقعه از زندگی اش نوشته است و از نوشتن آن کتاب چه هدفی داشته است.
برای من که از شخصیت ادبی رومن گاری هیچ پیش زمینه ای نداشتم کتاب خوبی به نظر می رسید  به طور خلاصه با عناوین آثار و درونمایه ها همچنین با موضع گیری نویسنده آشنا شدم‌ مردی که در آزادی فرانسه تاثیر داشته است در برهه یی از زندگی اش  سرد و گرم دنیای سیاست را به عنوان دیپلمات چشیده است در چند جای کتاب  به جزئیات قابل تامل  دوران کاری اش و حضورش در جنگ به  نکات قابل توجهی اشاره می کند.
خواندن کتاب را به دو گروه پیشنهاد می کنم کسانی که شیفته ی رومن گاری هستند و دوست دارند از زندگی شخصی او بیشتر بدانند چون در درک بهتر  آثار رومن به آنها کمک خواهد کرد و برای کسانی  چون من که گاهی پیش از  شروع  خوانش  آثار نویسنده به   زندگی خود نویسنده توجه بیشتری دارند .

 

امروز نسبت به روزهای گذشته پس رفت داشتم دوباره سریال های تکراری با  همون ژانرهای محدود رو دیدم انگار نمی خوام از محدوده ی امن خودم بیرون بیام می ترسم به همون روال سابق برگردم دست از این ماجراجویی بردارم 

فیلم سیبل رو به سختی تموم کردم آخرش قشنگ تموم شد دو تا خواهر توی روستا در حالی که همه داشتن بهشون بد و بیراه می گفتن راه می رفتن و خودوشن رو طبق انتظار جامعه حبس نکرده بودن چونه های خواهرش رو بالا گرفت به مردم روستا خیره نگاه کرد جوابشون رو داد خودش رو اسیر انتظارات اون نکرد حقیقت رو گفت نمی دونم آشنا بود شجاعتش خواستنی بود 

به خودم یه امتیاز منفی می دم اگه اون سریال تکراری رو نمی دیدم می تونستم گرگدن رو تموم کنم و برم سراغ یه کتاب جدید 

اسم یادداشت مربوط می شه به شکار یه لحظه ناب توی فرودگاه و البته توی فرودگاه با یه پیرزن فوق العاده شجاع آشنا شدم که تنهایی سفر می کرد با این که نمی دونست چه طوری بلیط بگیره خوبه که به این سن برسی هنوز از خودت وجود مستقل داشته باشی و  اجازه ندی محدودت کنن