همیشه همین طوره
چهارشنبه, ۱۶ آذر ۱۴۰۱، ۱۲:۴۰ ق.ظ
نمی دونم چی شد یهویی خودمو دیدم سبکبار درست مثل یه زن با تموم سرعت زیر رگبار بارون دویدم قبل از این که دوباره موهامو خفه کنه و جلوی نفس کشیدنش رو بگیره با صدای بلند زدم زیر آواز تازه همین نبود دست هامو مثل پرنده باز کردم بعد از سالها این اولین باری بود که یه کاری رو فقط به خاطر خودم انجام می دادم و به خاطرش از خودم خجالت نمی کشیدم از کسی ترسی نداشتم اصلا به درک کی جرات می کرد زنانگی توامان با کودکانگی منو قضاوت کنه خودم یا آدم های پشت پنجره
- ۰۱/۰۹/۱۶