The.52.Hertz.Lonely.

You’ve got the words to change a nation

The.52.Hertz.Lonely.

You’ve got the words to change a nation

The.52.Hertz.Lonely.

در روزگاران دور آن سوی اقیانوس های آرام من یک وال تنهای تنها بودم تا این که بالاخره راز تنهایی ام کشف شد
افتادند پی این که چرا دیگر وال ها آواز مرا نمی شنوند
جانم برایتان بگوید کاشف به عمل آمد که فرکانس آوازم فراتر از فرکانس معمول دیگر وال هاست از آن جایی که همیشه تنها کوچ می کنم مرا پنجاه و دو هرتز نامیدند همینی شد که می دانید تنهاترین وال جهان شدم
ظاهرا آدمها خودشان هم در سکوت آواز می خوانند اگر خوب دقت کنی به وضوح فریاد می کشند اما کسی انها را نمی شنود نه خودشان را و نه رویاهایشان را و نه قلبشان را
حال به من گفته شده آدمم ولی تو باور نکن هنوز والی هستم که با فرکانس پنجاه و دو هرتز آواز می خواند انگاری نامرئی باشم مرا نمی بینند نمی شنوند
با این حال هنوز در مهاجرتم دز این اقیانوس پهناور و این آواز تنهایی را می نویسم
زیرا که فهمیدم زندگی همین ادامه است و به لحظه ای بند ...


از طریق این  ایمیل  می توانید با من تماس بگیرید :)(=
the52hertzalone1 @gmail.com




بایگانی

کنسرت جیرجیرک ها

جمعه, ۲۲ مهر ۱۴۰۱، ۱۰:۰۴ ب.ظ

جیرجیرک های حیاط قاچاقی وارد خانه شده اند در سقف دست جمعی  آواز فالش  می خوانند اولش مشکلی نداشتم  چون مرا یاد شبی می انداخت که  در چادر خوابیده بودیم برای دلداری می گوید خیال کن امشب در جنگل خوابیدی  من  در جوابش می گویم خوب قبول ولی کو صدای جغد کجاست هوهوی باد، هوای تازه و تصویر ماه روی آب 

  الان برای نشنیدن عشق بازی این مهمان های نا خوانده  دارم خوب من شروین را گوش می دهم مغزم داغ می کند  وقتی با  سوز می خواند خوب من زندگی اصلا جای دیگه است 

کفری هستم چرا بعضی ها انتظار دارند ازدواج کنم  لابد پشت بندش  بچه دار شوم  از دید آنها به سنی رسیدم که باید به تاهل فکر کنم اگر نظر خودم را می پرسیدند  راستش   برنامه های دیگری برای پنج شش سال آینده دارم این دو مرا از رویاهایم دور می کنند  حالا از شانس بد من در فال یکی از دوستان پیش بینی شده در چند ماه آینده یک خواستگار تیر ماهی خواهم داشت هیچ وقت به فال ها اعتماد نکنید یکی از این فال های روزانه گفته بود با یک نویسنده آشنا می شوم که برای نوشتن رمان عاشقانه اش به من نزدیک خواهد شد و از شخصیت من الهام خواهد گرفت البته خوشحال هستم که هیچ وقت سر و کله اش پیدا نشد  

اعتراف می کنم برای مسئولیت سنگینی چون  ازدواج وصله ی ناجوری  هستم از طرفی من هنوز جوانی نکردم اولین سفرم را تنهایی نرفتم ایرانگردی نکردم چه می گویند آهان من هنوز به عتوان مجرد حال زندگی را نبردم بعد چرا زندگی ام را با کسی شریک شوم چرا در عقد نامه تصمیم گیری حق و حقوق انسانی ام را به عنوان  یک زن به شوهرم  واگذار کنم البته درصد کمی باخبر هستند موقع عقد نباید به راحتی امضا کنند اگر اشتباه نکنم طی یک وکالت حقوق انسانی خود را از جناب داماد پس بگیرند  

نمی خواهم منفی باف باشم اما از مادر شدن در ایران می ترسم به خصوص اگر عزیزکم دختر باشد البته او می تواند جنسیت و هویتش را خودش انتخاب کند در این رابطه حمایت صد در صدی مرا خواهد داشت چند وقت پیش به دوستی می گفتم دوست دارم اگر دخترم استعداد آواز و رقص داشت هنرش زیر زمینی نشود به خاطر حق انتخابش  از کسی معذرت نخواهد  حقیقتا  دلم می خواهد به خاطر زن بودنش با قوانین مسخره و پر از تبعیض رو به رو نشود 

فکرش را بکن من شانزده سال خون دل بخورم تا دخترم را  بزرگ کنم بعد......شدن انسان ها به خاطر خطا های غیر انسانی کار سختی نیست 

خسته شدم به خاطر همین بیشتر اوقات سکوت می کنم در پس ذهنم دارم نقشه می چینم در آینده فقط   ملک کسی نباشم من فاطی یک انسان هستم هر کسی بخواهد مرا به چشم دیگری ببیند سخت در اشتباه است  حالم را بهم می زنند در کشوری مثل این جا من بخشی از اموال عمومی آنها  هستم چه لباسی بپوشم چه رابطه ای داشته باشم چه وسیله یی سوار شوم چه کار کنم چه کار نکنم 

فقط خودم می دانم به خاطر همچین دیدی در هر برهه از زندگی ام چه قدر گریه کردم و به خودم قول دادم قوی تر شوم استقلال فکری ام را به هر طریقی که شده  بدست آورم تا مال کسی نشوم

 

  • ۰۱/۰۷/۲۲
  • فاطمه:)(: