من یک روده دراز وراج هستم اگر دوست داشتید بخوانید
یکی از بچه ها حکایتی از سعدی می خواند اگر اشتباه نکنم وزیر برای نجات انسانی که می خواستند گردن بزنند دروِغ مصلحتی گفته بود حالا ما باید حکایت سعدی را نقد می کردیم تا متوجه شویم در چه جنبه هایی برای کودک و نوجوان برای بازنویسی مناسب است
تا حدودی با بچه ها و استاد موافق بودم هر راست نشاید گفت می توان تمام حقیقت را نگفت و فقط بخشی از حقیقت را به زبان آورد اگر درست به خاطر داشته باشم معتقد بودند دروغ مصلحتی اقتضای بزرگسالانه است بچه ها نمی توانند درک کنند من بر عکس فکر می کردم الان متاسفانه وضع به گونه ای پیش رفته است که بعضی از مقتضیات بزرگسالانه به جهان کودکی راه پیدا کرده است
باید در نظر بگیریم خود کودک و نوجوان چه برداشتی دارند نباید یک طرفه به قاضی رفت کودک و نوجوان امروز به خصوص الان در جایی زندگی می کند که خواه ناخواه برای نجات جان خودش یا بقیه مجبور می شود یا اصلا مجبور شده است دروغ مصلحتی بگوید حالا باید پرسید آیا او مجبور شده است تمام حقیقت را نگوید بخشی از حقیقت را به زبان بیاورد یا این که نه اصلا کافی نبوده است او ناچار شده کلا دروغ بگوید نباید فراموش کنیم او در جامعه زندگی می کند با این که مدعی هستند دروغ یک گناه است افراد جامعه باید از آن دوری کنند اما وضع را تا جایی پیش می برند که افراد جامعه ناگریز از دروغ و خود سانسوری هستند شما اگر خود راستین خویش باشید دروغ چرا زندگی نخواهید داشت به قول دوستم به مفاهیم والای انسانی آن قدر تجاوز کردند و تحریف شده است که حقیقت مشخص نیست خودم هم فکر می کنم انسان بودن یا انسان شدن در اینجا واقعا هنر است
به خاطر همین وقتی می شنوم بچه ها با وجود این آفت زوال انسانیت می خواهند در کشورشان بمانند و مقاومت کنند برایم این حس ناشناخته است
یه هر حال موضوع چالش بر انگیزی بود هر کس برداشت متفاوتی داشت ولی یک نفر حرف جالبی می زد قانون وضع شده است تا حافظ سلامت جامعه انسانی باشد اگر سلامت جامعه انسانی به خطر بیفتد باید قانون را عوض کرد یا این که زیر پا گذاشت این موضوع که هر مفهوم بد جهان شمولی که ما به شر بودن آن اعتقاد داریم آن روی سکه هم دارد خوب های بد ،بد های خوب واقعا مبحث حساس و ظرایفی ایست
در هفته یی که گذشت یک اتفاق جالب افتاد بر روی دستگاه کارتخوان نوشته بودند اصلا شارژ نگیرید من نمی دانم چرا سر این ریسک کردم به خیال خودم خیلی بچه زرنگ بودم با این که نوشته بود شارژ نگیرید من موفق شدم رمز ورودم را وارد کنم ته قصه دستگاه کارتخوان رسیدی نداد از اعتبار بانکی ام کم شد
حالا بماند چه قدر همه خفتم دادند خوب دیوانه خود دستگاه هشدار داده است لطفا شارژ نگیرید تو چرا این کار را کردی واقعا ضرر بزرگی بود اما ذهنم را درگیر کرد روزانه چند نفر مثل من این اشتباه را مرتکب شدند
داشتم فکر می کردم اگر این اصلا شارژ نگیرید ادامه داشت و به چرایی نبایدش اشاره می کرد چند نفر کمتر وسوسه می شدند حتی این تجربه ی پیش پا افتاده مرا متوجه یک حقیقت در زندگی ام کرد
در زندگی من مثل همین جمله ی اصلا شارژ نگیرید با جمله های دم بریده ی زیادی مواجه شدم که انگار چرایی آن را به عمد نیاوردند یا ادامه ی جمله این شکلی بوده است:چون که من می گویم چون که من دستور می دهم
بهتر نبود بگویند چون که ممکن است آسیب ببینی اگر بیشتر کنجکاو هستی با مدرک و دلیل نشانت می دهم روزانه چند نفر آسیب دیدند من اصلا قضاوتت نمی کنم یا سرکوبت نمی کنم که کنجکاو هستی به چه دلیلی این توصیه شده است
به نظر شما معقول تر نبود بعد از این جمله ی نباید و اصلا نوشته می شد لطفا شارژ نگیرید چون که از حساب شما اعتبار کم خواهد شد و رسیدی دریافت نخواهید کرد جز این است که نباید را نوشتند شاید اگاه بودند افرادی به این نباید گوش نخواهند داد احتمالا جیب اپراتور ها تپل خواهد شد
من خیلی از راه های نباید را رفتم حتی با وجود هشدار جملات دم بریده چرا چون کنجکاو بودم چه عواقبی خواهد داشت چون به قانون اعتماد نداشتم چون جملات هشدار به خاطر دیکته های یک شخص نوشته بود منافع و سلامت جامعه در نظر گرفته نشده بود
دقت کردید بعضی از قوانین ما سلامت و رفاه عموم مردم را به خطر انداخته است حتی اگر در تبصره ای به صلاح جسم و روح مردم توجه کنند اعتمادمان را از دست دادیم به قول یکی از اساتید معضل جامعه ما این است که قانون با فرمان اشتباه گرفتند
آرزو می کنم در چند سال آینده در جایی زندگی کنم که اگر تبصره ای سر راهم گذاشتند تمام حقایق و نتایجش را بدون دیکته کردن و سو استفاده بگویند به من فرمان ندهند چون فرمان نشات گرفته از یک مغز دیکتاتور است چرا نباید من حق داشته باشم در مورد چرایی فرمان سوال بپرسم و دلیل بخواهم از این تبصره های دم بریده خسته شدم : چون من صلاح می دانم چون من بیشتر از تو می فهمم
بابا سر جدتان دست بردارید اگر پشت درهای بسته فرمان های دیکته شده تان را برای یک عمر جوانی من صادر نمی کردید اگر این درهای کوفتی را باز می کردید و اجازه می دادید من و مردمم در وضع قانونی برای همه مشارکت داشتیم اگر باور داشتید ما به قانونی احترام می گذاریم که به صلاح همه است حالا جان سرمایه های کشورم کودک و نوجوان مهینم در خطر نبود حالا من نمی دیدم دروغ مصلحتی یکی از لازمه های بقای نسل ما شده است تا از خودمان و عزیزانمان مراقبت کنیم
هر چند که خوشبختانه دیگر دوره دروغ گفتن به شما به خودمان گذشته است حقیقت را با صدای بلند فریاد می کشیم
- ۰۱/۰۷/۲۵