قیچی باشی می شیم حتی به غلط
دیروز برای دوستی کتاب تاریخ بدن در ادبیات را می خواندم برداشتم از فصل دهم کتاب این بود که صاحبان قدرت برای اعمال اوامر شاهانه خود در ابتدا بر بدن مسلط می شوند متاسفانه بعضی از مناسبات فرهنگی که بر پوشش و چگونگی اش مسلط می شود از همین اعمال قدرت آنها نشات می گیرد
بگذریم در قسمتی از کتاب می گفت شرم زدگی در نگاره زنان غالب است و زنان معمولا در حاشیه صفحات هستند بدن زنانه با بدن مردانه تمایز ندارد
واقعا به هیجان آمده بودم حاکمیت بر بدن و شرمندگی از طبیعت زنانه به طرز غریبی جالب به نظر می رسید
اعتراف می کنم اگر پیدا کنم آن کسی که هر از گاهی پیام برای کاشت مو می دهد چهار میخش می کنم بد حالت بودن موهایم کلافه ام کرده بود ولی راستش نیاز داشتم تغییر کنم
بنابراین رو به روی آینه ایستادم تصمیم گرفتم موهایم را چتری کوتاه کنم هر چند که سابقه ام در آرایش گری خراب اندر خراب است ولی همین طور که داشتم موهایم را کج و معوج قیچی می کردم آدم دیگری شده بودم شاید تازه پی بردم از تمام زنانگی غافل ماندم قابلیت های وجودی ام بیشتر از این دو دوتا چهارتاست
حالا صرف نظر از این که به نوعی داشتم به سبک بازیگران Method acting می کردم 😅 مثل همیشه یک سر بند ناف احساساتم به داستان گره خورده تصمیم گرفتم داستانی بنویسم در مورد زنانی که صاحب بدن خود نیستند
چند ماه پیش قبل از آزمون رانندگی دختری که موهای بلندی داشت و از آن عاصی بود جمله ی غم انگیزی گفت همه صاحب موهای من هستند جز خودم
هنوز یادم است چون دیالوگ خوبی برای داستان بود به هر حال شاید شخصیت های داستانم نتوانند بدنشان را پس بگیرند اما برای شروع بد نیست 🙄با این تفاسیر من باید از خیر چاپ شدن داستان هایم در ایران بگذرم 😗
من اعتراف می کنم به همکلاسی هایم که کتابشان چاپ شده و داستان هایشان را در بستر گسترده تری می خوانند مثل چی حسادت می کنم می خواهم خودم را دلداری بدهم اگر روزی تصمیم به چاپ داستان هایم گرفتم باید بهترین ناشر منتشرش کند زیر بار قلمع و شدن سانسور هم نروم صد البته باید نویسنده ی حرفه ای شده باشم از آنهایی که هر صد سال یک بار نظیرش پیدا می شود
شاید هم بی خیال این نوشابه باز کردن ها شدم واقعا کتابم را چاپ کردم ولی حقیقتا در این زمینه آگاهی چندانی ندارم
خوب خانواده گرامی از چتری هایم استقبال کردند ولی شاید قربان دست و پای بلوری ام رفتند با این حال بد هم نشد چون تصمیم گرفته بودم اگر وحشت ناک شده باشد ...
برای توجیح خراب کاری ام دلیل خوبی هم در آستین دارم :
من نوجوون بودم هیچ وقت موهامو چتری نزدم شاید برام عقده بوده خودم نمی دوستم یعنی دوست داشتم بدون فکر موهامو قیچی کنم بی کله یه چیز جدید امتحان کنم
ثبت می کنم دهم بهمن برای اولین بار موهامو چتری کوتاه کردم زیاد با حال نیست ولی دوستش دارم خودم تصمیم گرفتم این اتفاق بیفته وای شانس اوردم می خواستم بی خیالش بشم ...
- ۰۰/۱۱/۱۱