ولی شاعر محترم این قرارمون نبودا
حالت خوبه؟درد مرض کوفت
مگه چی ام من جز همش خفگی همش خستگی همش بی حسی موضعی
دقیقا اونجایی نباید بایستم که شاملو می گفت از رنجی خسته ام که از آن من نیست اونوقت واقعا چرا
چون که دارم سواری می دم اون هم به کی به …
نقطه چین رو می تونی هر چیزی یا هرکسی تصور کنی
خوب بعضی وقتا فهمیدم باهاش مقابله کردم بعد از یه مدت که زورم نرسید بی خیالش شدم
یه روزایی به روی مبارک خودم نیوردم چون می ترسیدم به جایی نرسه پیش گفتم فاطی نکن نساز این راه اومدم وقت گذاشتم باید سوخت و ساخت
اما از همه غم بار تر دیروز بود که اصلا فراموش کردم یا شاید متوجه نبودم سالهاست که دارم سواری می دم عجیب هم هست که باز یهویی دلم براش تنگ شد خیلی هم بی خود...
اصلا من از اون روز که جلوش ایستادم و گفتم دیگه کافیه حرف نمی زنم چون به شخصه هنوز در عجبم چه طور تونستم قلبم رو راضی کنم شاید به خاطر عزت نفسم بود
توی این سه سال باید یاد می گرفتم وقتی نجات پیدا کردم که فهمیدم یه چیزی این وسط حقم نیست به این درک رسیدم که چه طور می تونست باشه
یعنی فقط خواستم ادامه نداشته باشه و از یه جایی به بعد متوقفش کردم
به خودم خسته نباشید می گم بیشتر کشش می دادم یه سرش ول می شد به خودم آسیب می زد ماندانا به این وضعیت می گه فنر رو توی دستت نگه داشتن
فاطی ازت ممنونم دیوونه من
خوب کردی از زندگیت بیرونشون کردی در عوضش با آدمای خوب آشنا شدی که بهت معنی رفاقت رو یاد دادن
ازت ممنونم که ارشد قبول شدی گواهینامتو گرفتی تموم مدت داری دوره می گذرونی تا به رویاهامون برسی هر چند که خسته بودی الهی برات بمیرم نیمه جون شدی با این حال مجبوریم که بحنگیم طاقت بیار لطفا
اشکال نداره گاهی حالت خوب نباشه و بخوای گریه کنی این تن بمیره اصلا اشکال نداره ولی باز تو کم نیار کار خودت رو یکن
- ۰۰/۰۸/۰۲