ارزشش رو داره
احساسش خاص بود رگ های قلبم از خون باد کرده بود می خواستم تمامی کتاب های تخصصی نویسندگی را بخوانم که در طی این سالها خریده بودم اما داشتند خاک می خوردند
کتاب ها را یک گوشه جمع کردم اتاقم را بعد از مدت ها مرتب کردم با جارو برقی به جان اتاق افتادم گرد گیری کردم خودم از این احساس قدرتی که در جانم دویده بود خوشم می آمد دوست داشتم ادامه داشته باشد حقیقتا خودم برای خودم کافی باشم رویاهایم مثل یک سکانس خیالی از پس چشم هایم می گذشتند
به نوشتن به شکل شغل نباید نگاه کنم مدت هاست فهمیدم که نوشتن داستان و رمان فقط سرگرمی نیست یا شاید به عبارتی دیگر انرژی سوخت من است می خواهم حرفه ای تر بنویسم ذوقی نوشتن کار را به جایی نمی رساند
این سرخوردگی عصبی ام کرده بود همش فکر می کردم پس کی باید این کتاب ها را بخوانم پس کی باید نوشتن داستان و رمان را تمرین کنم پس کی باید زبان یاد بگیرم داستان هایم را به انگلیسی بنویسم پس کی باید نقاشی کردن را شروع کنم پس کی باید در زمینه کودکان و زنان مطالعه اختصاصی داشته باشم تازه بعد از فارغ التحصیلی پاک ادبیات را فراموش کردم برای من بین متمم و فاعل فرقی نیست پس کی باید ادبیات خوان باشم
فعلا دل کندن از انیمه یا فیلم و سریال کار راحتی نیست این که برای رسیدن به رویاهایم باید تمام روز کتاب بخوانم و بنویسم دیوانه کننده است از الان مضطرب شدم تنبلی دست تکان می دهد لامصب از من می خواهد کنارش لم بدهم فقط فیلم نگاه کنم اما می دانم این اعتیاد دیوانه وار شبانه روزی به فیلم دیدن و انیمه دیدن به معنی پشت پا زدن به رویاهایم است
نمی خواهم یک روز یقه ی فاطمه را در آینده بگیرم و تشر بزنم توی کوفتی چرا زندگی ات را حرام کردی تف به رویت
در عوض می خواهم یک روزی از خودم تشکر کنم بابت روزهایی که از خستگی سر کتاب خوابم برد آن قدر در طی روز نوشتم که دست هایم درد گرفت ولی ارزشش را داشت
فعلا فهمیدم باید برنامه داشته باشم و بشوم شبیه دونده المپیکی که تا آخرین ذره جانش برای رسیدن به مقصد می دود مهم هم نیست نفر چندم باشم من نیاز دارم برای زندگی و رویاهایم یک کاری کنم
با اجازه هر شب گزارش می نویسم تا بعدا متوجه شوم چه قدر پیشرفت داشتم یا گاهی چه طوری از زیر کار در رفتم
- ۰۰/۰۷/۱۹