گیج و مبهم مثل شبیخون کیش و مات های دشمن
چند ماه پیش بود داشتم در مورد پادکست و داستان هایم با یکی حرف می زدم خیلی نگرانم بود می گفت الان که مخاطب نداری ولی در آینده آدم های مریضی هستند که اذیتت می کنند خیلی بی پروا ننویس حد وسط را نگه دار
نمی خواستم باور کنم حق با اوست ولی جدیدا فکر می کنم حالا یک سری اتفاق افتاده بی راه نمی گوید من چه بخواهم چه نخواهم این مزاحمت ها که ممکن است محتوای جنسی داشته باشد یا اصلا حریم خصوصی ام را نقض کند معذبم کند پیش خواهد آمد آیا من می توانم از عهده اش بربیایم
تازه فقط همین نیست باز داشتم با همین آدم در مورد مسیر رفت و آمد حرف می زدم می گفتم امن ترین راه برگشت به خانه وسایل عمومی ایست گفت اشتباه می کنی خیلی خوش خیالی هیچ جا امن نیست
من هم با خیره سری گفتم کاقی ایست یک نفر بخواهد به من تجاوز کند جیغ می کشم از من فاصله بگیر فریاد می زنم دقیقا می گویم کجا دست گذاشته
داشتم بلوف می زدم آن لحطه آن قدر شوکه شدی نمی توانی کاری کنی این آزار های جنسی از زن جدا نیست چه در کشور توسعه یافته باشم چه در کشوری مثل ایران
باید یاد بگیرم از خودم دفاع کنم باید یاد بگیرم این اتفاقات روی زندگیم تاثیر نگذارند و به رویاهایم ادامه بدهم محدودم نکند ولی دقیقا دو هفته است می خواهم داستان بنوبسم به فاطمه درونم می گویم جوری بنویس که موی دماغ پیدا نشود مزاحم پیدا نشود
فکر می کردم فقط خودم درگیر هستم داشتم توی بیدار زنی متنی می خواندم در مورد زن خبرنگاری که به خاطر مزاحمت های کلامی که در محیط کار داشت امنیت روانی نداشت و روی بازدهی کارش تاثیر گداشته بود به گونه ای که دیگر نمی خواست به حرفه ی خبرنگاری ادامه بدهد
حالا من همینم توی یکی از پست هایم در مورد سانسور نوشته بودم هنوز عصبانی ام کسی که به خودش اجازه داده ایمیل نا مناسب فرستاده همچنان وبلاگ را دنبال می کند نمی خواهم در موردش بنویسم چون قبلا اینجا نوشتم ولی خواهش می کنم فردا و روزهای دیگر آی پی شما را در قسمت آخرین بازدیدکنندگان نبینم ما را به خیر و شما را به سلامت
من در نوشتن هنوز در ابتدای راهم ولی این اتفاق های احتمالی مانعم می شود خودم باشم و برای رویایی که دارم تلاش کنم می دانم از آزار کلامی و فیزیکی به عنوان یک زن هیچ وقت در امان نخواهم بود
ولی تحملش را ندارم یعنی می توانم از خودم دفاع کنم یعنی می توانم اجازه ندهم محدودم کند اه باید خیلی قوی باشم وقتی تنه می زنند وقتی در یک جای خلوت به گوشه ی دیوار هلم می دهند جیع بکشم از خجالت متجاوز در بیایم وقتی که به خاطر نوشته و داستان هایم طرف به خودش اجازه می دهد از نظر کلامی مزاحمت ایجاد کند سر راست جوابش را بدهم این کارش درست نیست
سر همین ایمیل با این که شاید آنچنان از نظر شما مهم نباشد خیلی سختم بود در موردش حرف بزنم چون می ترسیدم تنها من سرزنش شوم یعنی از اول نباید جواب می دادم
نمی توانم اعتماد کنم از کجا معلوم باز ادامه داشته باشد از کجا معلوم اگر در وبلاگ بنویسم اگر داستان هایم را در پادکست بخوانم مزاحمت های بدتری را تجربه کنم دوست داشتم در موردش هی حرف بزنم تا دلهره ام کمتر شود
فاطمه تو می توانی می دانم دختر قوی هستی به نوشتن داستان هایت ادامه بده داستان هایت را هر چهارشنبه با صدای خودت بخوان فاطمه جان فاطمه حانم خودم می دانم وحشتش چه شکلی ایست ولی من در کنار توام هر وقت این اتقاق دوباره افتاد اگر نتوانستی با کسی در موردش حرف بزنی می توانی روی کمک من حساب کنی
فکرش را بکن برای یک دوست تعریف کنم چی شده بدون این که حالم را بپرسد و آرامم کند بگوید خودت مقصر بودی البته تا حدودی مقصر هستم ولی این جمله نا عادلانه است و توهین آمیز یعنی کرم از درخت خودم بوده باید توی نوشته هایم دقت بیشتری داشته باشم این یعنی توی پادکست و وبلاگی که خودم ساختم خوسانسوری کنم به خاطر همین سکوت می کنم با کسی هم در موردش حرف نمی زنم
این اولین بار نیست و برای آخرین بار هم نیست ولی من باز به نوشتن ادامه می دهم باز زندگی می کنم خودم را در گوشه امن حبس نمی کنم فقط از ترس این که ممکن است مورد آزار قرار بگیرم یاد می گیرم از خودم دفاع کنم یاد می گیرم پوستم کلفت شود
- ۰۰/۰۵/۲۸