محض احتیاط اگه فکر مرگ به سرت زد
امروز خبری از یادداشت های من نیست اما اما اگر می خوا ی از درون منو بکشی خود مختاری فقط یه لحظه تصور کن اگه من بدن سردت رو بغل کنم و صورت بی جونت با اشک های من خیس بشه نذارم چشم هاتو ببندن اگه من اولین نفری باشم که تو رو در حالی پیدا کنم که مردی و نمی تونم از قاتل متنفر باشم که تو رو کشته چون قاتل خودتی
به دوستت دارم های یواشکی من فکر بکن هر چند ناشی و نا بلدم اما تو نمی دونی چه قدر سعی می کنم درست دوستت داشته باشم تا آسیب نبینی سعی می کنم مراقبت باشم بهت اهمیت می دم
دیوونه جذاب فکرش رو بکن اگه بی خبر از همه جا با جسم مرده یه آدم رو به رو بشی که به غم انگیز ترین حالت ممکن کشته شده و اون آدم کسیه که تو می شناسیش چی حالی پیدا می کنی نمی خوام بازمونده این فاجعه باشم تو این جوری قلبم رو نمی شکونی
اکثر کسایی که خودکشی می کنن لحظات آخر منصرف می شن ولی برای زنده موندن خیلی دیر شده می شه می شه یه کاری برام می کنی رمان ورونیکا تصمیم گرفت بمیرد بخون بعدش نظرت رو در موردش یه جا بنویس می شه به صورت یه نامه باشه بعدا وقتی همدیگه رو دیدیم برام بخونش در حالی که روی زانوت چشم هامو بستم یه جایی قایم شدیم که کسی پیدا مون نمی کنه در حالی که داریم یه قاصدک رو فوت می کنیم آرزو می کنیم شاید از درخت بالا بریم گرگ و میش بالا لطف دیگه یی داره
#شبه واقعیت خیالی
- ۰۰/۰۱/۱۹