The.52.Hertz.Lonely.

You’ve got the words to change a nation

The.52.Hertz.Lonely.

You’ve got the words to change a nation

The.52.Hertz.Lonely.

در روزگاران دور آن سوی اقیانوس های آرام من یک وال تنهای تنها بودم تا این که بالاخره راز تنهایی ام کشف شد
افتادند پی این که چرا دیگر وال ها آواز مرا نمی شنوند
جانم برایتان بگوید کاشف به عمل آمد که فرکانس آوازم فراتر از فرکانس معمول دیگر وال هاست از آن جایی که همیشه تنها کوچ می کنم مرا پنجاه و دو هرتز نامیدند همینی شد که می دانید تنهاترین وال جهان شدم
ظاهرا آدمها خودشان هم در سکوت آواز می خوانند اگر خوب دقت کنی به وضوح فریاد می کشند اما کسی انها را نمی شنود نه خودشان را و نه رویاهایشان را و نه قلبشان را
حال به من گفته شده آدمم ولی تو باور نکن هنوز والی هستم که با فرکانس پنجاه و دو هرتز آواز می خواند انگاری نامرئی باشم مرا نمی بینند نمی شنوند
با این حال هنوز در مهاجرتم دز این اقیانوس پهناور و این آواز تنهایی را می نویسم
زیرا که فهمیدم زندگی همین ادامه است و به لحظه ای بند ...


از طریق این  ایمیل  می توانید با من تماس بگیرید :)(=
the52hertzalone1 @gmail.com




بایگانی

صداهایی که قابلیت خفه خون گرفتن ندارند

شنبه, ۲۱ فروردين ۱۴۰۰، ۱۱:۴۱ ق.ظ

اگر از من خواهش می کردند مامور عذاب جهنم را به تصویر بکشم مطمئنا ساکنین طبقه دوم و سوم و چهارم آپارتمان را پیشنهاد می دادم 

 

چه کسانی بهتر از این پسر بچه های تخس و خودخواه که هنوز بالای اتاق خواب من فوتبال بازی می کنند با این که سه بار پی در پی بعد از چند ماه ذله شدن  مودبانه خواهش کردیم ساختمان مسکونی را با زمین فوتبال اشتباه نگیرند فکر کنم از دست این موجودات بود که همسایه رو به رویی مان خانه اش را فروخت دیگر تصور کنید چه قدر بچه های این محله اعجوبه هستند  

 

وای خدای من آن وقت یکی با من در مورد درک متقابل و از مزایای بی شعور نبودن  حرف بزند ما ها از اول در درونمان هیولا داریم ولی شدت و ضعفش فرق می کند 

 

گاهی دوست دارم جادوگر بودم برای تنبیه شان به جای فکر کردن به سناریو های وحشت ناک فیصله دادن به  فوتبال با یک ورد بی نقص به خرمگس تبدیلشان می کردم و می انداختمشان توی یک شیشه تا وقتی که واقعا آدم نمی شدند آنها را به حالت سابق بر نمی گرداندم 

 

گاهی حکم خرمگسی را دارند که راهش را به اتاقت کج کرده نمی دانم چرا نسبت به صدای سقف حتی وقتی که فوتبال بازی نمی کنند حساس شدم و به شدت متشنجم می کند

 

شاید آنها دیگر فوتبال بازی نمی کنند این تقصیر دیوار پوست کاغذی  است که کوچک ترین حرکت را به گوشم می رساند و تازه چند برابر بیشتر از حقیقت انعکاسش می دهد از اتاقم بیزارم وقنی صدای پرستو ها از دور دست می آید و من نمی توانم ببینم 

 

نیاز به سکوت دارم مثل سکوت ته اقیانوس و البته اگر بتوانم نیاز به تنهایی دارم طوری که هیچ کس یادم نباشد حتی خودم هم کسی نباشم غرق در حس خلا مثل یک فضانورد که در فضا به حال خودش رها شده 

  • ۰۰/۰۱/۲۱
  • فاطمه:)(: