این پیله خط قرمز من است
من مشکل اساسی با تو دارم وقتی که می خواهی به تو نیاز داشته باشم و سرم را زیر آب می کنی تا غرق شوم دوباره بیرونم می کشی تا ثابت کنی حکم اکسیژن و نفس کشیدن برای من داری اگر تو نباشی من در اثر غرق شدن خفه می شوم
خوب باز هم ثابت کن اگر تا الانش هم دوام آوردم به خاطر تو بوده نه خودم، این دیوانه ام می کند که تو هیچ سهمی نداشتی من همه چیز را خودم راست و ریست کردم حالا باید مدیون تو باشم که در لحظات کوتاهی کنارم ماندی بدون در نظر گرفتن این که من خودم همچین اجازه یی به تو دادم
با همین بودن در زندگی ام که صرفا وجودت منت بر روی سرم است و می خواهی همه جان کندن هایم را به اسم خودت بزنی صاحبم شوی برایم از هر چیزی سخت تر است
من فراری ام که دائما باید به من یادآوری شود اگر تو نبودی آزادتر بودم دست و دلم باز تر بود می خواهم همین جوری غرق شوم از خفگی بمیرم اما بهای نفس کشیدنم تو نباشی برای حق حیات از تو یکی اجازه نگیرم
تو احساس قدرت می کنی که مثل اکسیژن زندگی ام را مصادره کردی همه جا با منی وقتی احساست نمی کنم باید حتما دست بگذاری روی گلویم و خفه ام کنی که جرات نکنم نا دیده بگیرم والامقامی که وجودش مرگ و زندگی ایست
برای من همین جا بس است یک عمر شبیه کرم بودم حالا تحت تاثیر یک پروانه به خودم پیله کردم تا کامل شوم تو ناقصم می کنی تا دلیل تکامل باشی می ترسم پیله را پاره کنی تا چرخه تکامل به اسم تو باشد گویا خود ساخته شدن من به ضرر تو تمام می شود
نه خیر کسی که پیله می کند تا وقتی که خودش نخواهد هیچ تکاملی شکل نمی گیرد هیچ چرخه یی کامل نمی شود این جا اشتباه کردی که پیله را پاره کردی من میرم به خاطر این که چشم نداشتی خودم زندگی ام را بسازم به تو نیاز نداشته باشم به خودم افتخار کنم که از پس همه چیز بدون تو برآمده ام هیچ چیز این وسط به خاطر تو نیست یا اگر هست من نگذاشتم بیشتر از این مدیونت شوم
پی نوشت
با گرگ برقصم کوسه قورتم بده ولی زیر بار دین کسی نباشم تجربه اش جوریه که سند برده شدن رو امضا می کنی شعارم اینه به تنهایی روی زمین بمیر ولی لحظه آخر سر روی شونه ی کسی نذار
- ۰۰/۰۱/۲۹