The.52.Hertz.Lonely.

You’ve got the words to change a nation

The.52.Hertz.Lonely.

You’ve got the words to change a nation

The.52.Hertz.Lonely.

در روزگاران دور آن سوی اقیانوس های آرام من یک وال تنهای تنها بودم تا این که بالاخره راز تنهایی ام کشف شد
افتادند پی این که چرا دیگر وال ها آواز مرا نمی شنوند
جانم برایتان بگوید کاشف به عمل آمد که فرکانس آوازم فراتر از فرکانس معمول دیگر وال هاست از آن جایی که همیشه تنها کوچ می کنم مرا پنجاه و دو هرتز نامیدند همینی شد که می دانید تنهاترین وال جهان شدم
ظاهرا آدمها خودشان هم در سکوت آواز می خوانند اگر خوب دقت کنی به وضوح فریاد می کشند اما کسی انها را نمی شنود نه خودشان را و نه رویاهایشان را و نه قلبشان را
حال به من گفته شده آدمم ولی تو باور نکن هنوز والی هستم که با فرکانس پنجاه و دو هرتز آواز می خواند انگاری نامرئی باشم مرا نمی بینند نمی شنوند
با این حال هنوز در مهاجرتم دز این اقیانوس پهناور و این آواز تنهایی را می نویسم
زیرا که فهمیدم زندگی همین ادامه است و به لحظه ای بند ...


از طریق این  ایمیل  می توانید با من تماس بگیرید :)(=
the52hertzalone1 @gmail.com




بایگانی

می گذره روزا

سه شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۹، ۰۹:۴۶ ق.ظ

جاناتان سرخ پوسته سلام جانم 

من و تو حرف های زیادی با هم داریم مثل این که بهم می گن داستان هام چرت و پرتن یا این که خودم می خوام برلین غربی قلبمو حداقل شده به تو نشون بدم نمی دونم چه قدر این خبر ها روی تو تاثیر داره ولی حتما شنیدی از مرد و زن هایی که می خواستن سر پل خودکشی کنن مردم خیلی تقلا کردن نجاتشون بدن  ولی اونا واقعا  می خواستن  بمیرن 

 

جاناتان من برات خیلی می ترسم زنده موندن توی این خراب شده یه معجزه است آدم باید خودش تصمیم بگیره ادامه بده تو رو نمی دونم اما تو یکی از انگیزه هامی دیوونه کنار جنون نویسندگی گذاشتمت اینو خوب یادت باشه 

 

یادم رفته چه رویاهایی داشتم اما این دلیل  نمی شه دست از تلاش بردارم می گم اگه قراره من و تویی نباشیم من بخشی از روحم همیشه دنبال توئه و این هیچ وقت عوض نمی شه یه جواریی من کنار خودت فرض کن هر چند که قدرت تخیل من این قدر قوی نیست 

 

توی خیال هام با تو زندگی می کنم شاید ته دلم می خوام تصور کنم چه شکلی هستی از چی خوشت می یاد شخصیتت چه طوریه تا طبق واقعیتت بهت فکر کنم اما رویا پردازم تو رو بهتر از هر کسی که هست به نقش می کشم کله شق و نترس در هر لحظه یی خلاقه حرف خودش رو می زنه چیزایی رو می بینه که بقیه بهش توجه نمی کنن 

 

این رسم همیشگی منه که توی شبه واقعیت های خیالی به تو یادآوری کنم که چه قدر با ارزش هستی هر چند که شاید این نامه ها دستت نرسه من به فرستادن انرژی مثبت اعتقاد دارم امروز که یه کبوتر سفید روی دیوار خونه تون نشست بدون که من فرستادمش ولی شاید یه سال دیر تر 

یه سال پیش شاید همین موقع ها بود که بچه های هنر فارغ التحصیل شده بودن به این مناسبت یه کبوتر سفید خریده بودن که آزادش کنن من قفس کبوتر رو کنار در چوبی دیدم با خودم گفتم حتما خبریه یک کم دست دست کردم که نرم سر کلاس و بفهمم قضیه چیه 

بچه های هنر  آرزو می کنن و بعد کبوتر رو رها می کنن من همون موقع از ته دلم خواستم کبوتر حرف هامو به تو برسونه این که چه قدر منتظرتم چه قدر دوستت دارم 

باید به همون ساختمونی بریم که هیچ وقت نساختنش مثل پنت هاوس می مونه توی اخرین طبقه غروب خورشید رو تماشا کنیم باید از درخت بالا بری برام بچینی باید سیم ظرف شویی مو چتری کوتاه کنی هر چند که بعدش باید با صفر بزنیش :( خیلی باید های دیگه هست که راز من و توئه فقط صبر داشته باش این روزا هم می گذره 

شاید گاهی فکر کنیم توی این قرنطینه شبیه سیب گندیده هستیم که زیادی مونده یعنی احساساتمون رو می گم

#شبه واقعیت خیالی 

  • ۹۹/۱۲/۱۲
  • فاطمه:)(: