من دو دال بی سر و ته دردم
از این به بعد هشتم بهمن توی تقویم زندگی یم به روز باور به رفیق معروفه
بعد از دل دل کردن هام بهش گفتم می دونی من از اون آدم های زخم خورده ام که تیر خورده اما دکمه های پالتوی سیاهش رو می بنده تا کسی نفهمه چه قدر شدید خون ریزی می کنه
به خاطر همین همه فکر می کنن هیچ دردی ندارم ولی من دارم به درستی تو ایمان می یارم چون از اول آشنایی مون جای همه ی زخم های قلبم رو بهت نشون دادم و بهت گفتم چه طوری زخمی می شم
خواهش می کنم اگه یه روز می خوای از زندگیم بری ازم خداحافظی کن منو بی خبر رها نکن فرق تو با خیلی های دیگه توی همینه که من به نبودنت عادت نمی کنم تو قراره بخش مهمی از زندگیم باشی من با تو خیال هامو قسمت می کنم
دارم بهت اعتماد می کنم دارم کم کم باورت می کنم که همیشه قرار نیست مثل اون روز که ماندانا عمل قلب داشت پشت در اتاق عمل تنها باشم مثل اون روز که توی راه برگشت از دانشگاه دلخراش ترین صحنه ی زندگی رو دیدم همه ی وحشت و خشم رو توی درون خودم بریزم و نابود بشم
از هشتم بهمن 99 به بعد قرار نیست خودم تنها باشم چون از این به بعد تو هستی که دست هامو بگیری و بهم بگی نگران نباش تا من کنارتم دنیا جای قشنگیه
بهم گفتی من ژانر عاشقانه و احساساتی ام که همراه با موزیک گرمت می کنه رفیق تو که خودت فانوس دریا طوفانی منی
هشتم بهمن من اولین رفیق زندگی مو پیدا کردم و بهش در مورد رویاهای دور و دراز چند سال آینده ام گفتم
انگار گردون یه بار درست چرخید سال98 با فانوس دریایی آشنا شدم با وجودش دوباره به زندگی ادامه دادم فانوس دریایی پشتم در اومد وقتی که به ته خط رسیده بودم با همه مغرور بودنم باید اعتراف کنم چه قدر توی زندگیم پر رنگه نمی خوام از دستش بدم نمی خوام یه روز زندگی دستم رو بکشه ومنو بره جایی که نگاه کن راست ترین آدم قلبت شاید یه دروغ باشه اما نه من خوش باورم که اون روز رو نمی بینم
دوستت دارم فانوس دریایی
#دردانگی حافظانه
- ۹۹/۱۱/۰۹