باید می دانستم در درونت زخمی هست که تو را می کشت
جاناتان سرخ پوسته تصور می کنی که ابر انسانی مگر نشنیدی انسان با نخستین درد متولد می شود پس چرا وانمود می کنی که بی دردی
حداقل تا وقتی که با منی همان دردمند زخمی به جان باش من نیازی به تصویر آرمانی و قهرمانی تو ندارم روزی که تصمیم گرفتم دوستت داشته باشم خوب حالی ات نکردم عاشق همه ی وجودت شدم تو چه ابری باشی چه آفتابی باز کسی هستی که انتخاب کردم دست از دوست داشتنش برندارم
قبول سخت است که با چشم هایت درد کشیدن پاره ی جانت را ببینی کاری هم از دستت بر نیاید اما شورش را در نیاور تو آن قدر مرا نا قابل حساب می کنی که فکر می کنم برایت هیچ فرقی با بقیه ندارم
کور خواندی هر چه قدر هم تمیز نقش بازی کنی باز ردی از خون را در صحنه پیدا می کنم گوشه یی پنهانی درد می کشم من رازت را می دانم تو مدت هاست که با تیر خلاص یا خنجر از پشت زخمی شدی اما پالتوی سیاهی به تن کردی دکمه هایش را بستی
به خودت تمرین دادی که دم بر نیاوری نا غافل در کوچه پس کوچه های شهر دنبالت می گردم هر کس به تو می رسد خواسته یا نا خواسته تنه یا طعنه یی به زخمت می زند تو هم به روی مبارک نمی آوری روز به روز زخمت عمیق تر می شود
من مانده ام چهره ی زرد تب دار یا رد قطرات خون را چه باید کنی یعنی آدم های اطرافت این قدر خنگ و احمقند این جاست که فرق من با آنها مشخص می شود درد تو درد من است اصلا همه دردهایت به جانم اگر باز سکوت کنی و بگویی من خوبم تو نگرانم نباش
راست است که این قلب را برای نگرانی های دلبر داده اند وگرنه در غیر این صورت تکه گوشت فاسدی بیش نیست
پی اندر نوشت:چون با شما و بیشتر از همه با جاناتان احساس صمیمیت دارم اینو می نویسم همه مون توی یه برهه از زندگی مون شبیه خسرو پرویز بدست آدمایی که کنارمون بودن یه خنجر تو پهلمون فرو رفته ولی برای این که شیرین های زندگی مون چیزی نفهمن همه چیز رو قایم کردیم خودمون می دونیم که درد داره ما رو می کشه ولی کاری می کنیم که شبیه یه آدم عادی باشیم تا این که یه روز نای پنهان کردن نداریم بلکه شاید اون روز با نشانه های آشکاری تری شیرین ها دو هزاری شون بیفته که باز به نظرم نوش دارو بعد از مرگ سهرابه
فکر کن چه قدر براشون گرون تموم می شه تازه متوجه بشن یه نفر بیخ گوششون در خطر مرگ بوده ولی بهشون چیزی نگفته ازشون کمک نخواسته
خیلی دوست دارم سوار ماشین زمان بشم به نیچه سر بزنم و بگم آخه سبیل دوچرخه یی این چه صیغه یی بود که برای ما جاری کردی آنچه مرا نکشد قوی ترم می کند
توی دایره لغات شما چیزی به نام ذره ذره کشتن یا زخم بر زخم زدن ، با وجود ضعف داشتن همچنان قوی بودن هست یا سفارش بدم بسازن
ببخشید گاهی توی متن هام اشکالات یا پیچدگی هایی هست آخه من سندرم بی قرار انتشار دارم به ویرایش هم اعتقادی ندارم باز با این حال نوشته ها رو می خونین دمتون گرم و دست مریزاد
#شبه واقعیت خیالی
- ۹۹/۱۱/۰۹