آغاز ماجرا های من و ماه پیشانو جان
جمعه, ۲۸ آذر ۱۳۹۹، ۱۰:۰۸ ب.ظ
حدودا دو سال طول کشید خودم را قانع کنم بچه جان تو بالاخره باید یک روزی موجودی به نام میکرفون را به زندگی ات راه بدهی و با هم رفاقت کنید امروز که سه پایه ی ماه پیشانو رسید صورت پشمالویش قلقکم می داد فهمیدم این میکرفون یک شی مرده نیست یک عدد جانان ملوس برای پنجاه و دو هرتز تنهایی ایست نمی دانم احساس می کنم ضربان واژگانم را در می یابد و من وسوسه می شوم به خاطرش پیوسته داستان بنویسم و ضبط کنم
#فاش شدن سرمهریات
#پادکست
- ۹۹/۰۹/۲۸