خطاب به همگی دوستانم از آغاز تا پایان
بهشون می گم می فهمشون اما آیا این فهم درسته ؟
در خودم نمی بینم قلب کسی رو بشکونم شاید هم این کار رو کرده باشم اما با زخم زدن به یه آدم حتما خودم هم زخمی می شم
ببخشید اگه گاهی تظاهر کردم برام اهمیت دارین اما ته دلم مشغول خودم بودم و فراموشتون کردم دست خودم نیست انگار همه خودخواه هستیم اما من نمی خوام باشم
ببخشید گاهی برای نشکستن دلتون مجبور شدم دروغ بگم چون که نمی تونم امیدتون رو نا امید کنم چون به من تکیه کردین نمی تونم رهاتون کنم اون هم تو روزایی که زندگی برای من رنگ باخته
ببخشید باهاتون تماس نمی گیرم ببخشید که منتظر من هستین اما هیچ وقت بر نمی گردم ببخشید من دوست خوبی نیستم و همیشه نیمه راهم
اینو می خوام بدونین قصد ندارم دلتون رو بشکونم قصد ندارم چشم به راهتون بذارم اما مجبورم که نباشم می دونم درک می کنین
کاش می تونستم بهتون حقیقت رو بگم اما وقتی نگاه پر از عشق و محبت تون رو می بینم احساس می کنم از من بر نمی یاد همین بودن اندک رو هم از تون دریغ کنم
نبودن من از عمد نیست شاید هم هست زندگی گرفتارم کرده کاش به همتون می گفتم چه قدر عاشق وقتی ام که حالتون رو خوب می کنم و می خندومتون
کاش می تونستم یادم رو از ذهن همتون پاک کنم تا چشم به راه من نباشین تا دلتون برام تنگ نشه خیلی دوست داشتم از خاطرتون فراموش بشم تا آزارتون ندم
من خیلی از سختی ها رو تنهایی پشت سر می ذارم چون نمی خوام باری روی دوش شما باشم چون می دونم شما به اندازه کافی درد دارین چه طور آدمی ام که بار روی دوشتون باشم
ببخشید که اعتماد نمی کنم ببخشید که همیشه دورم ببخشید که تنها بودین ببخشید روزهایی که صدام زدین اما نبودم اما نخواستم باشم
ببخش وقتی خودکشی کردی نبودم
ببخش وقتی که فامیلت رو از دست دادی نبودم
ببخش عاشق شدنت رو ندیدم و نتونستی حس خوبش رو باهام تقسیم کنی
ببخش توی این روزای سخت نیاز به همدم داری اما بودنم حالت رو خوب نمی کنه
کاش از خاطر همتون پاک می شدم کاش هر وقت دلتون تنگ شد و خواستین باهام حرف بزنین اسمم از خاطرتون بره جوری که انگاز از اول نبودم
باید تنهایی راهم رو پیدا کنم نگران نباشین من با تنهایی عجین شدم باید قید همه تون رو می زدم تا تنهایی رو به آغوش بکشم جای من خوبه چیزم نیست اما عذاب وجدان دارم برای چشم انتظاری ها و دل تنگی هاتون
دیگه نمی تونم از این راه برگردم همه چیز رو باید پشت سر بذارم من عوض شدم دنیایی که فکر می کنین از اونجا اومدم در حال نابودیه باید نجاتش بدم دارم این دنیا رو می سازم
بهتون حق می دم دلخور بشین بهتون حق می دم از من دلگیر باشین اما من هیچ وقت نمی خوام دلتون بشکنه اگه شکسته بهم بگین خواهش می کنم بگین شاید کاری از من بر بیاد برای التیام زخمی که خودم باعثش شدم
بدم می یاد به کسی زخم بزنم از کجا معلوم این دردی که حس می کنم از طرف شما نباشه تا بهم بگه باهامون حرف بزن فاطمه تو چرا نیستی
همین جا هستم کافیه با من حرف بزنین کافیه صدام بزنین اما راهی که انتخاب کردم باید تنهایی برم
گاهی مجبور بودم بهتون دروغ بگم تا ازم ناراحت نشین تا حس خوبی داشته باشین ولی در درونم غوغایی بوده که باید قایمش می کردم
ببخشید بیش از این نمی تونم دروغ بگم اون آدم خوب و مهربوتی که تصور می کنین نیستم یعنی سعی می کنم باشم اما من فاطمه یی هستم سر تا پا اشکال پلید کاش گاهی این رو به یادتون بیارم که فرشته نیستم
ببخشید که این هارو الان می گم سعی می کنم که باشم کنارتون اما همیشگی نیستم گاهی غرق خودم می شم اگه شما هم مثل خودم باشین شاید اون اوایل گله می کردم اما حق می دم آدم با هر کس مثل خودش برخورد می کنه
معذرت خواهی زیادی به دوستانم بدهکارم برای نویسندگی و زندگی که می خواستم باید تنها می شدم هنوز برام راحت نیست ولی در آغوش تنهایی مجبور به گفتن دروغ نیستم مجبور نیستم بیگانه یی باشم که بقیه بهتر از من می شناسن اما برای من جلدیه که توی اون خزیدم تا تصور کسی رو خدشه دار نکنم از خودم
می گم اگه این جمله ها توی وصیت باشه چه تاثیری خواهند داشت من متوجه نبودم که گاهی با کلماتم بهتون آسیب رسوندم و دلتون رو شکوندم من متوجه نبودم گاهی با من طوری رفتار کردین که انگار خودم با شما این جور بودم بگذریم من زیادی توقع داشتم الان متوقع نیستم همه گرفتار هستن همه سرشون شلوغه همه زندگی خودشون رو دارن باید این هارو درک کنم
اما من دارم سعی می کنم به خودم متکی باشم دارم عادت می کنم خودم از پس زندگی افسار گسیخته بر بیام
نمی دونم هر جا که هستین اینو بدونین که دوستتون داشتم و امیدوارم حالتون خوب باشه امیدوارم دردی نداشته باشین امیدوارم خوش زندگی کنین
- ۹۹/۰۷/۰۴