ماورای طلسم های خواستنی
#شبه خیال واقعی
یا وجود مخاطبین انگشت شمار و این که دو روز پیش به من گفته شد همیشه متن هایم ایراد دار است نمی دانم چرا باز می نویسم
از ان روزی که من عاشقت می شوم طلسم می شوم اگر فراموشت کنم اگر با بی تفاوتی قلبت را بشکنم کاش دنیا کن فیکون شود آخر الزمان شود به خورشید نگاه کنم کسوف شود پشت پنجره ماه را خسوف ببرد
جهانم را ظلمات بگیرد دمی برف و بوران شود دمی دیگر از خشک سالی پرنده در آسمان خشکش بزند و در جا بمیرد باز خورشید از کسوف برگردد آن چنان گرم باشد که همه چیز را در کام خود ببلعد
ماه که از خسوف خلاص شد ناسا بگوید که متاسفانه دو هفته ی دیگر از برخورد مستقیمش به زمین همه چیز می رود روی هوا
از سر طلسم به ظاهر ساده که من شکستمش همه ی نظم و قانون جهان بهم بریزد من هم کر و کور شوم در تاریکی محض در تمنای هزار معشوق رنگ به رنگ خودم را به کشتن بدهم
می دانی بدترین قسمت طلسم آخرین روزهای جهان نیست همین خیانت و بلا تکلیفی من است عذاب وجدان و حس تنفر از خودم آن قدر قوی هست که نه از ترس سرد و گرم روزگار یا نابودی هر لحظه یی جهان بلکه به خاطر این که من به قلب تو تعلق پیدا کردم کشور من قلب توست
در تاریکی کر و کورم به دنبالت بدوم و در اخر خط دنیا در آ؛وش بقشارمت و قلبت بنوازد در چشمانم
قبول من همیشه چرت و پرت می نویسم این نوشته ها هیچ وقت شبیه احساساتم نیست اما جوری طلسمم کن که نه زور زمان به من برسد نه زور دوا و دارو ضد افسردگی
جوری که طلسم با خودت بشکند من هم مثل خر آدم نما به تماشا ننشینم که کشتی رمانتیک تایتانیک مان غرق می شود مثل ادم های احمق بار تو را از دوشم کم کنم که قایق نجات سبک شود
البته پیش از امدنت من طلسم شدم که فقط به چشم تو زیبا باشم و ماورای برهنه وجودم را تو ببینی
اری طلسمی جان فرسا که با ان کنار امدم که به چشم نمی ایم از نظر بقیه زیادی معمولی و زشتم اما من و تو از طلسم با خبریم من ان طور که هستم دیده نمی شوم چون که زیبایی و شکوه من را تو فقط می بینی و از برای توست
- ۹۹/۰۵/۰۵