The.52.Hertz.Lonely.

You’ve got the words to change a nation

The.52.Hertz.Lonely.

You’ve got the words to change a nation

The.52.Hertz.Lonely.

در روزگاران دور آن سوی اقیانوس های آرام من یک وال تنهای تنها بودم تا این که بالاخره راز تنهایی ام کشف شد
افتادند پی این که چرا دیگر وال ها آواز مرا نمی شنوند
جانم برایتان بگوید کاشف به عمل آمد که فرکانس آوازم فراتر از فرکانس معمول دیگر وال هاست از آن جایی که همیشه تنها کوچ می کنم مرا پنجاه و دو هرتز نامیدند همینی شد که می دانید تنهاترین وال جهان شدم
ظاهرا آدمها خودشان هم در سکوت آواز می خوانند اگر خوب دقت کنی به وضوح فریاد می کشند اما کسی انها را نمی شنود نه خودشان را و نه رویاهایشان را و نه قلبشان را
حال به من گفته شده آدمم ولی تو باور نکن هنوز والی هستم که با فرکانس پنجاه و دو هرتز آواز می خواند انگاری نامرئی باشم مرا نمی بینند نمی شنوند
با این حال هنوز در مهاجرتم دز این اقیانوس پهناور و این آواز تنهایی را می نویسم
زیرا که فهمیدم زندگی همین ادامه است و به لحظه ای بند ...


از طریق این  ایمیل  می توانید با من تماس بگیرید :)(=
the52hertzalone1 @gmail.com




بایگانی

حماقت سرخ سیب

دوشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۱۹ ق.ظ

او پرسید واقعا می خواهی بروی؟

تسلیم زلف پریشانت بودم و مجذوب سر انگشتان سردت 

و شبنم چشمهایت بر گونه های لطفیت 

تو چه اتفاق را می دانستی 

 

چه می دانستم که کوه با آن ابهت سر زده بود و دریا سر به گریبان به ساحل گریخته بود 

در شکنجه بی هیاهوی سکوت بودیم زیر درختان نحس سیب که تو گفتی او باز هم خواهد پرسید 

 

من سرگرم بوسه هایمان به تظاهر شاید به نادانی سری تکان دادم در حالی که او گفته بود من خواهم رفت 

در رحم تنگ و تاریک زنی ،هیچ شدم اما نفرین به من کی خواستم که از بهشت تو به جهنم آدمی بروم 

 

تو خوبی آیا برخواهم گشت به جست و جوی من به زمین میا گم می شوی جایت امن است 

بالاخره سهم شیرین مرگ روزی از آن من هم خواهد شد 

 

او چرا نمی پرسد می خواهی برگردی ؟

به بزدلی کوه و به چشم سفیدی دریا قسم که من غرق تماشایش بودم که بدین سان حتی با عاشق بودنم در رحم زنی مبحوس شدم 

 

  • ۹۹/۰۵/۲۰
  • فاطمه:)(: