خون حیات در شیشه عمر
برای خوشحال کردنت یه بار یه شمع خریده بود کجاست؟
توی کمده تو هنوز عادت نکردی همینی که هست
پاشو پیداش کن تا فردا همه چیز درست می شه این چند ساعت باقی مونده...
همش می گن درست می شه دارن دروغ می گن تا ابد همین جوری می مونه
من مثل تو نیستم عادت کنم
دستت رو بده بهم
تو من رو از کجا پیدا کردی؟
خوب گوش دادم باید جهت صدا هارو به خاطر بسپاری
می گن همه چیز بر می گرده به روال سابقش ما نابود نمی شیم
تازه یه ماهه که این اتفاق افتاده همه چیز جیره بندی شده معلوم نیست تا کی این شرایط ادامه پیدا کنه باید امید الکی بدن تا تحت کنترلشون باشیم
می گی تقصیر منه که اسراف کردم حالا نه آب درست حسابی داریم نه گاز درست حسابی ،برق هم قربونش برم هیچی
هیچی تقصیر ما نیست می خوام آروم باشی ما یه راهی براش پیدا می کنیم
تو که می گی هیچ چیز مثل قبل نمی شه چه راهی می تونی باشه
بیا بغلم آها الان شد درسته ما پول دار نیستیم انرژی و برق اضافه بخریم ولی می تونیم به جاش دنبال یه راه تازه برای زنده موندن باشیم
به همین زودی به مرگ فکر می کنی
نمی دونم برای من که هیچ فرقی نداره
عجیب نیست گذاشتی گلدون هات خشک بشه
فایده یی هم داشت ما اون آبی که لازم داشتیم رو خودمون می خوردیم
همه چیز رو گند برداشته
گند برداشته بود
تو چه طور از ادامه می گی وقتی این قدر نا امیدی
فقط شرایط رو قبول کن چون اگه عادت نکنی هیچ چیز مثل قبل نمی شه و تو کم می یاری این یه انتظار بی خوده
دلت به چی خوشه
به همه ی چیزهایی که دارم خوشم
نه تو هیچ چیزی برای از دست دادن نداری
برام آسون نیست من یه بالکن پر از گل داشتم که الان برگهای پژمرده اش رو دست می گیرم شاید یکی شون زنده باشه من کسی رو داشتم که برای خوشحال کردنم هر کاری می کرد ولی خوش شانس بود که مرد
نه خیر اون زنده است تو این جوری می خوای فکر کنی
یادت نیست وقتی برق مون تموم شد دستگاهش به برق وصل بود جلوی خودمون توی تاریکی جون داد
می تونم احساس کنم هنوز زنده است
تو چرا این قدر که امیدواری باز احمقی
چون امید همینه منتظر بمونم برگردیم به همون روزا
باید یاد بگیریم شمع درست کنیم آتیش درست کنیم یه راهی پیدا کنیم برای شستن بدن هامون
تو که به دزدی فکر نمی کنی می کنی
این هم راه معقولیه بعضی هاشون بیشتر از اون چیزی که هست دارن چرا فقط موقع اخبار برق وصل می شه می تونن باز هم برق بدن بهمون
هیش می دونی چه جوری شده که بعدش تنها این موقع هست که می تونم ببینمت
تو فقط به همین قانع هستی
تنها چیزیه که نمی تونم از دستش بدم می فهمی
چرا تا الان زنده موندی یا راستش رو می گی یا جوری قایم می شم که پیدام نکنی
این خونه قدر چوب کبریته تو هم می دونی حافظه ی تصویری من از تو قوی تره گوش هام تیزه باز پیدا می کنم
خواهش می کنم من که گفتم یکی از بزرگترین امیدهام تویی
باشه وقتی که بیدار می شم همه جا سیاهه خیلی می ترسم صدای تو رو می شنوم که آواز می خونی بهترین روز وقتیه که هی زمین می خورم و پا می شم تا تو رو پیدا کنم بغلت کنم
نمی دونم اما به نظرت اون بیرون چه خبره
خوشحالم که هیچی خبر نداریم
اه چرا؟
روزی که گوشی هامونو به اون کل گنده می فروختیم تا بهمون برق بیشتر بده همه ی عکس هامون رو پاک می کردیم فهمیدم تموم مدت خودمون رو گول می زدیم من با این که کنارت بودم اما توی اون عکس ها ما زندگی نکردیم ما گم شده بودیم
یعنی هیچ چیز بد نشده
برای من نه چون تو رو پیدا کردم حالا که قدر یه ثانیه با تو بودن وابسته به این که زنده ایم یا نه
قشنگه اما تکراریه
همین نجاتمون می ده
اگه بفهمن من و تو با همیم همه چیز تموم می شه
اون قدر تاریکی هست هیچ کس متوجه نمی شه اون مرد خپله یادت هست
تو کشتیش
آره چون که نمی خواست مثل آدم بهم غذا بده کلی آدم اونجا بودن که داشتن می مردن
زنده موندن به هر قیمتی چه ارزشی می تونه داشته باشه
من کار بدی نکردم همین هایی که به خبرهاشون دل بستی می تونستن به همه برق بدن
اه کاش روزی نباشه که فکر کنم چه طور باید زنده بمونم چرا قبلازنده موندن این قدر راحت بود
نه نبود ما خودمون رو با هر چیزی الکی مثل گوشی مشغول می کردیم که یادمون بره خنده دار تر این که همیشه توی کتاب های درسی می خوندیم که قراره میلیون ها سال بعد این اتفاق بیفنه نه الان
یعنی یه چیز بزرگ تر و عجیب تر از ما هست
چه می دونم فقط عاشق خودمون هستیم همیشه فکر می کنیم بدتر از این نمی شه ولی بدتر از این همیشه هست
چند نفر تا حالا کشتی تا زنده بمونیم
مهم نیست چرا فکرت رو درگیرش می کنی
کاش راست بگن یه کاری می کنن خورشید برگرده چند تا تخم آفتاب گردانمون دارم کل باغچه رو آفتاب گردون می کارم
داری حواست رو پرت می کنی که زنده نگه داشتنت چه تاوانی برام داشته
نمی دونم فقط خسته شدم هی همه چیز معنی یش رو از دست می ده هیچ چیز ثابت نیست تا بهش چنگ بزنی برای خودت نگه داری یه چیزی که ابدیه
فقط سعی کن فراموش کنی و به هر چیزی که هست عادت کنی این بهترین قدرت یه آدمه
گاهی احساس کردی که بی رحمانه است
خودم بخشی از این بی رحمی شدم
سردمه
همیشه سرده به من بچسب تا گرمت بشه
بدم می یاد که ما رو به هر کاری که می خوان مجبور می کنن
یکی از قوی ترین دلایل زنده موندنم اینه که مثل خودشون بشم
وای نه از تو بر نمی یاد برای یه نور چند ساعته اون اخباری که خودشون می گن برای آب یا هر چیزی خون آدم هارو توی شیشه کنی
زور ما یه اون قدرت هم رسیده نگاه کن قبلا خیلی چیزا مال خودمون بود هیچ کس هم نمی تونست بگیره چون که اون درستش نکرده بود یکی می گفت تعجب می کنم ماه رو از ما نگرفتن هنوز ولی این کار رو کردن
می ترسم برای دوست داشتن مون هم باید ازشون اجازه بگیریم
اگه اون روز این جوری باشه پس بهتره که زنده نباشم
- ۹۹/۰۴/۰۲